ساختن کتابخانه‌ای در ایران | مکتب هرات| قرن نهم هجری| بر اساس نگارگری کاخ خورنق […]

روایت کهن

روایتی از ساخت یك كتابخانه در ایران باستان

گنجوری در زمانی نه‌چندان دور به كتابداری خزانه‌های ارزشمند كتاب در سرزمین ایران اطلاق می‌شد. نهادی مهم در قلب دربار كه از آن به خزانه‌ی اصلی یاد می‌شد. گنجوران یا كتابداران نیز هریك در فضای این خزانه‌های وسیع به ثبت و ضبط كتب مشغول بودند و اگر پادشاه یا برخی از خاصان دربار به كتابی نیاز داشتند، برایشان فراهم می‌آوردند. این گنج‌خانه بایستی از دیدگان محفوظ می‌بود و از مصالحی متفاوت بنا می‌شد. چرا كه رطوبت و حرارت، خشكی و گرمی و سردی، همه و همه بر كتاب‌های نفیسی كه در آن گردآمده بود اثر می‌گذاشتند. به همین دلیل بود كه كتابخانه در جایی بنا می‌شد كه سال‌ها بلكه قرن‌ها مستحكم و استوار بماند. در روایت زیر، ابن ندیم كتاب‌شناس قرن چهارم از قول ابومعشر و به نقل از کتابی به نام اختلاف‌الزیجات(قرن سوم) از اهتمام بزرگان ایران‌زمین برای نگاهداری کتاب‌ها در بهترین کتابخانه‌ها می‌گوید. ابن ندیم، کتاب‌شناس و کتابداری بزرگ، در انتهای این روایت، تجربه‌ی خود را از مواجهه با برخی بازمانده‌های این گنجینه‌ای که ابومعشر از آن یاد می‌کند می‌گوید.

پادشاهان ایران به اندازه‌ای به نگاهداری علوم و باقیمانده‌ی آن بر روی زمین علاقه‌مندی داشتند كه برای محفوظ ماندن آن‌ها از گزند و آسیب زمانه و آفت‌های زمینی و آسمانی گنجینه‌ی كتاب‌ها را از سخت‌ترین و محكم‌ترین چیزی برگزیدند كه تاب مقاومت با هر گونه پیشامدی را داشته و پایداری و دوامش در مقابل سیر و گردش زمانه زیاد بوده و عفونت و پوسیدگی كمتر به آن راه داشت و آن پوست درخت خدنگ بود كه به آن توز گویند. چنان‌كه هندیان و چینیان و مردمان سایر ملل و اقوام در این كار از آن‌ها پیروی نموده و حتی برای سختی و محكمی و همچنین نرمی و دوامی كه داشت، كمان تیراندازی را نیز از آن ساختند.

پس از آن‌كه بهترین وسیله را برای نگاهداری علوم به دست آوردند، برای یافتن بهترین جا و محل به جست‌وجوی زمین‌ها و شهرستان‌ها برخاستند كه بهترین آب‌وهوا را داشته باشد و عفونتش كمتر و از لرزش زمین و فروریختگی به دور و در گِلش، آن چسبندگی باشد كه ساختمان‌ها برای همیشه استوار و پایدار بمانند و پس از آن‌كه همه‌جای مملكت را كنجكاوی و جست‌وجو نمودند، در زیر این گنبد كبود، شهرستانی را با این صفات جز اصفهان نیافتند و در آن‌جا نیز به تمام گوشه‌وكنار رفته و بهتر از رُستاك جی جایی ندیدند و در این رستاك همین محلی را كه پس از سالیان دراز در آن شهر جی بنا شده موافق منظور خود یافتند و به قهندژ كه میان شهر جی قرار داشت آمده و علوم خود را در آن‌جا به ودیعت گذاردند كه تا زمان ما باقی و پایدار ماند.
 

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی هشتادودوم، آبان ۹۶ ببینید.

*‌‌‌‌‌ الفهرست، محمد ابن اسحاق ابن ندیم، ترجمه‌ی محمدرضا تجدد، انتشارات اساطیر: ۱۳۸۱.