«بهار روش ندارد، منش دارد. نگاه نمیکند چه کار کند برای دنیا بهتر است. میداند باید کاری کند و این عملگرایی بیفکر بهار است که جهان را تغییر میدهد.
گاهی برنامهریزی و تصمیمهای سخت گرفتن و فهرستکردن کارها هیچ فایدهای ندارد؛ گاهی هیچ چیزی فایده ندارد جز بلند شدن و کاریکردن، کاری که حتی نتیجهاش روشن نیست. منش بهار همین است، تصمیم میگیرد همهچیز را سبز کند، به همهچیز زندگی بدهد، یاد همه بیندازد که فصلی هست که میشود از تغییر و تبدیل لذت برد. فکر نمیکند این شاخه پارسال بار داد یا نه، آن زنبورها عسل ساختند که غارتگری بُرد، آن کشتزار را صاعقه زد، به نتیجههای قبل فکر نمیکند، حساب و کتاب نمیکند کدام روییدن بهصرفهتر بود، کدام زایشها پربارتر. همهچیز را به همان منش گشادهدستانه دوباره میرویاند، دوباره برمیخیزاند.
بهار که میشود اما ما حساب میکنیم، پارسال را چرتکه میاندازیم، سالهای قبلترش را حتی. فکر میکنیم راه رشد همانیاست که تا حالا بوده، روی سودها سرمایه میگذاریم، روی ضررها سرپوش. خیال میکنیم این تنها روش زندگی است، تنها راهی که ما را میرساند به جایی که باید. جرئت نمیکنیم یک کارهایی را دوباره تکرار کنیم، یک کارهایی را برای همیشه از آرزوهایمان کنار میگذاریم.
آن خانهای را که آرزویم بود نشد بسازم، با همین میسازم.
پاراگلایدر سوار شدن را میگذارم کنار، برای من دیر شده.
ریاضیات محض دلخوشی من بود ولی سودی نداشت.
قایقسواری در رود خروشان را دوست دارم ولی وقت ندارم.
خانهمان برای بچهدار شدن کوچک است.
امسال هم میرویم شمال.
گل داشتن حال و حوصله میخواهد که من ندارم.
این چرخهی حذفها، کنار گذاشتنها، محدودکردنمان به عادتها، این ترسیدن از چیزی شدن، روش ما است، روش بهار نیست. اگر قرار بود دنیا همینجور حساب و کتاب کند، به هیچ جایی نمیرسید.»
با این مقدمه داستان همراه ۱۰ شروع میشود، به امید سالی که منش همهمان بهاری باشد.
دربارهی این شماره:
يک ویژهنامهی نوروزی داستان مثل همیشه پرصفحهتر از دیگر شمارههای مجله و به ضمیمهى داستان همراه ۱۰ که مجموعهداستانهای منتخب خارجی است برای شما تدارک شده تا این جشن همگانی را در آرامش داستانها سپری کنید. عیدانهی کوچک دیگری هم برایتان آماده کردهایم که نوستالژی بازیگوشیهای حاشیهی دفترمشقهای مدرسه را دارد و هنگام یکجا ورق زدن صفحات مجله پیدایش میکنید.
دو بهار زودتر از اینکه بیاید حالوهوایش را به زندگی و داستانهای ما میآورد. در بخش دربارهی زندگی، روایت «در میان جشن» به آداب نوروز و نوروزداری در قدیم میپردازد و «باغ تامسون» با شرح حالوهوای عیدانهی اسفند ما را به یکی از خاطرات نوروزی در ایام موشکباران تهران مهمان کرده. در بخش داستان نیز دو داستان «سینوزیت» و «دستفال» حالوهوای بهاری دارند.
سه داستانهاى پدر و پسرى زیادى در این سالها در مجلهی داستان خواندهاید، به مناسبت روز پدر از نویسندهها خواستیم عکسی با پدرشان بدهند و عکسنوشتى همراهش کنند. این مجموعه هدیهی نویسندهها به ما است به مناسبت روز پدر، ما هم با شما شریک مىشویم.
چهار یک وقتهاییکه خیلی دور هم نبوده آدمها به مناسبت نوروز برای هم کارت میفرستادهاند و هم را یاد میکردهاند. در بخش روایتهای داستانی«روی ما و سوی ما» منتخبی از اولین کارتپستالهای تصویری ایران است که برای نخستین بار منتشر میشود. در بخش مستند «جز دوری شما» روایت خوانندگانی است که هر کدام روزی با یکی از این کارتپستالها از حال و هوای مسافرشان باخبر شدهاند. در ویژهنامهی عید به این کارتها و داستانهای پشتش پرداختهایم، شبیه باستانشناسی گذشتهی نزدیک.
پنج ایام نوروز همه وسوسهی سفر دارند حتی اگر خانهنشین باشند. ماجرای داستان امدادی امسال هم سفر است؛ زوجی که شب عروسیشان ویر سفر به سرشان میزند. داستان امدادی امسال هدیه به آنهایی است که به هر دلیلی باید سر کار و خانه و زندگیشان بمانند و به وسوسهی سفر بگویند سال دیگر بیا.
ششمجلات کاغذی روزهای سختی را میگذرانند، رقابت در دنیایی که همه سرشان توی گوشیهای هوشمند است سختتر و سختتر هم میشود. تنها راهی که نسخهى کاغذی داستان چاپ بشود این است که شما داستان را بخرید و تبلیغش کنید و هدیهاش بدهید. در سال جدید کمی داستان گران میشود ولی شاید این هم چاره نباشد. اگر داستان را دوست دارید و میخواهید به قوت خود باقی بماند خودتان رسانهاش باشید، هرجور که بلدید و فکر میکنید درست است.
هفت جایزهی داستان تهران کمى کندتر از دورههاى قبل پیش میرود، منتظر خبرهایش در سال جدید باشید.
نوروزتان داستانی