شاید هیچ رویدادی اندازهی جام جهانی نتواند سر اکثر مردم دنیا را به یک سمت بچرخاند. مردمی که یک ماه دردها و رنجهایشان را فراموش میکنند و دیوانهوار عصارهی زندگی را در فوتبال میبینند. در متن پیشرو نادر داودی، عکاس و روزنامهنگار ورزشی که تجربهی حضور در چند دورهی جامجهانی را دارد، از چشیدن طعم هیجان در اینروزهای گوارا میگوید.
از وقتی که یادم میآید زندگیام به دورههای چهارساله تقسیم شده؛ جام به جام، جام جهانی به جام جهانی. این در مورد همهی عاشقان فوتبال هم صدق میکند. انتظار برای رسیدن جام بعدی. اشتیاق در طول برگزاری هر دوره و افسردگی ناشی از پایان هر جام.
اولین جامی که بهوضوح به خاطر میآورم جام جهانی ۱۹۷۰ در مکزیک است. آن زمان هفت سالم بود. یادم است بازیها که تمام شد، فیلم سوپر هشتِ خلاصهی فینال جام جهانی را خریدیم و حداقل هزار بار توی خانه با آپارات تماشایش کردیم. تکتک گلهای فینال را یادم است. بهخصوص گل آخر برزیل و آن پاس استثنایی پله در فضای خالی؛ لقمه کرد برای کاپیتان کارلوس آلبرتو. حالا جای مشقت تماشای فیلم از آپارات را هزار امکان سهل و سادهی تماشای فوتبال گرفته ولی آن لذت تماشای فیلم در خانه با دوستان چیز دیگری بود. یک فیلم پانزدهدقیقهای که هزار ساعت طول میکشید. تاریک کردن اتاق با پتو، وسط روز، آنهم با دوستانِ روزهای کودکی برای دیدن هزاربارهی فقط یک چیز. داشتن آپارات به ما در محله یک حس برتری میداد.
از جام جهانی ۱۹۷۴ بازیها مستقیم از تلویزیون ملی ایران پخش میشد و صدای بهمنش و روشنزاده تماشای بازیها را دلچسبتر میکرد. من یازده سالم بود. یادم است وقت تماشای این بازیها در برابر تلویزیون برای اولین بار عکاسی ورزشی را هم تجربه کردم اما در ذهن و خیالم. مقابل تلویزیون مینشستم و در زمان پخش کُند صحنهها، در ذهنم از بهترین لحظهها عکس میگرفتم. بهترین عکسها را از دینوزوف گرفتم در مقابل لهستان که علیرغم اینکه دو گل خورد اما شیرجههای غریبی رفت. حیران بودم که چقدر بدنش انعطاف دارد و کِش میآید. وقتی عکسهای همین لحظهها در دنیای ورزش چاپ میشد و کمی با عکسهایی که من در خیالم گرفته بودم شباهت داشت، از این توانایی خودم در عکاسی ورزشی لذت میبردم. شاید همینجاها پای تلویزیون بود که آرزوی عکاسی از جام جهانی و مسابقههای فوتبال در ذهنم شکل میگرفت. حتما همین بوده. چون چهار سال بعد، جام جهانی آرژانتین، که پانزدهساله بودم و یک دوربین عکاسی کومِت داشتم، با دوربینم جلوی تلویزیون مینشستم و از بازیها عکس میگرفتم. فهمیده بودم که برای آنکه عکسها خراب نشوند، سرعت دوربین باید روی پانزده یا سی تنظیم شود.
سال ۱۹۹۴ یعنی در سیویکسالگی بود که رویای عکاسی از جام جهانی برایم به واقعیت پیوست. من و دوستانم از سال ۱۹۹۲ میلادی انتشار یک ماهنامهی فوتبال به نام تماشاگران را آغاز کرده بودیم و از بختِ خوش من که آن روزها در نیویورک زندگی میکردم، میزبان جام جهانی آمریکا بود و چند بازی در نیوجرسی برگزار میشد که به محل سکونتم نزدیک بود. بلیت تمام بازیهایی را که میتوانستم خریدم. یکی را آگاهانه و دو تای دیگر را به امید شانس و اقبال. خرید بلیتها فقط از طریق تلفن ممکن بود و مثل این روزها اصلا کار سختی نبود. آمریکاییها هم خیلی فوتبالدوست نبودند و بلیتها موجود بود.
اولین بازیای که به تماشایش میرفتم عربستان و مراکش بود. قصدم هم تجربهی تماشای بازیها بود هم عکاسی برای مجلهی تماشاگران که دوستانم در تهران منتشر میکردند ولی چون کارتِ خبرنگاری نداشتم باید از همانجایی عکس میگرفتم که بلیت به نامم درآمده بود. شنبه چهارم تیرماه ۱۳۷۳ اولین باری بود که پایم به جام جهانی باز شد. بعدها فهمیدم که هیچ عکاسی از ایران تا قبل از این تاریخ در جامهای جهانی عکاسی نکرده؛ نه علی کاوهی بزرگ، نه استاد قاسم محمدی و نه برادران زرافشان که جملگی حق معلمی و آموزگاری بر گردنم دارند. این البته از بختیاری من بود که علیرغم راه نیافتن ایران به جام جهانی ۱۹۹۴، تنها به دلیل انتشار یک مجلهی فوتبال، به من شانس و توجیه هزینه برای گرفتن عکسهای اختصاصی از بازیها را میداد.
قبلا در سال ۱۳۵۸ به برکت داشتن دوستی به نام امیر روایینیا در دوران دبیرستان توانسته بودم با دوربین روسی زنیط و لنز سیصدمیلیمتری ـ که امیر سخاوتمندانه در اختیارم میگذاشت ـ در ورزشگاه امجدیه از روی سکوها عکس فوتبالی بگیرم. در نیویورک اما یک دوربین نیکون افآر داشتم و یک لنز دویستمیلیمتری قوی با دیافراگم باز. متواضعانه بگویم که داشتن این لنز فوقالعاده برای یک عکاس ورزشی در سال ۱۳۷۳ موهبتی بزرگ بود و هنوز هجوم لنزهای با کیفیت بالا در سطح تجاری برای بازار متداول نبود و صرفهی اقتصادی هم نداشت، مگر برای موسسههای مطبوعاتی قلدر و پولدار. با همین امکانات و مقدورات کم شاید بتوان گفت که پای یک عکاس ایرانی به جام جهانی باز شد. حداقل تا امروز من ندیدهام که از جامهای جهانی پیش از آن ـ مثل جام جهانی ۱۹۷۸ که اولین حضور ایران در جام جهانی به حساب میآید ـ عکسی از عکاسهای ایرانی به یادگار مانده باشد.
ادامهی این زندگینگاره را میتوانید در شمارهی هشتادوهشتم، خرداد ۹۷ ببینید.