از میانهی سدهی سیزدهم هجری که مدارسِ نو یکبهیک در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران تاسیس میشدند و هزاران کودک و نوجوان ایرانی به فراگیری علوم جدید ترغیب میشدند، وزارت معارف بهدلیل محدودیتهای فراوان مالیِ آن روزِ خزانهی دولت، ناچار بود حق تحصیل در مدارسِ دولتی را به کودکان خانوادههای اقشار فرودست جامعه اختصاص بدهد.
منحصر بودن حق تحصیل در مدارس دولتی در این دوران، به این معنا نیست که همیشه چنین قوانینی بر نظام آموزشی ایران حاکم بوده است. در پی روندِ مدرن شدن جامعه و تاسیس ادارهها، وزارتخانهها و مشاغل دولتی، نیاز به افراد باسواد و تحصیلکردهای بوده که بتوانند مسؤولیت این مشاغل را بهعهده بگیرند. خانوادههای مرفه، کاری به محدودیتهای جامعه نداشتند و میخواستند فرزندانشان با طیکردنِ دورههای تحصیلی، پستی اداری نصیب خود بکنند. بنابراین برای اولینبار فرادستان و فرودستان کنارِ هم نشستند و تحصیل، زمینی شد برای تساوی طبقاتی اما این همنشینی دیری نپایید. خانوادههای طبقهی متوسط به بالای جامعه باید برای تحصیل فرزندانشان هزینههایی پرداخت میکردند و آنها را در مدارس خصوصی ثبت نام میکردند که البته متناسب با پولهای همان روزگار هم مبلغ چندانی نبوده است. اما نکته اینجاست که بسیاری از آنها راضی به پرداخت همین مختصر هم نمیشدند. تعدادی از افرادی که این سرکشی از قانون را میدیدند و میتوانستند بفهمند که تحصیل بچهپولدارها در مدارس دولتی و اشغال صندلیهای آنها، به قیمتِ بیسواد ماندنِ فرزندان خودشان تمام خواهد شد، معترض شدند و از مجلس خواستند تا مساله را بررسی و مشکل را برطرف کند. جالب اینکه آنها برای مستند بودنِ ادعایشان در متن اعتراضی، نام تعدادی از دانشآموزانی را که جزو خانوادههای مرفه جامعه بودند ولی در مدرسههای دولتی تحصیل میکردند، قید کردهاند.
ورود به دفتر مجلس شورای ملی ۱۴ قوس، نمره ۱۱۳۴۸
مقام مقدس رئیس مجلس شورای ملی ـ شیدالله ارکانه ـ
ایجاد مدارس مجانیِ قانون اساسیِ معارف فقط برای اطفال فقرا است که قادر به تادیهی شهریه نباشند، بدبختانه اسما برای فقرا و رسما به اغنیا تعلق گرفته و بهطوری که قسمت اعظم شاگردان این مدارس، اشخاص متمول هستند. مثلا دختران و پسرِ آقای بهبهانی، وکیل مجلس شورای ملی و پسران آقای حاجی اعتمادالتجار و پسران آقای اختیارالسلطنه و پسران آقای معظمالملک و پسر آقای ممتازالدوله و پسران آقای رحیمالدوله و بیشتر از نمایندگان، در موقع مرخصیِ مدارسِ اُناث مجانی، درشکه و نوکر را مشاهده نمودهاند. برای چه آمدهاند که هیچکدام فقیر نیستند و همه قادر به تادیهی شهریه هستند، در مدارس مجانی جایگیر شدهاند، دیگر جا برای فقرا باقی نیست. حتی ممکن است اسامی کلیهی آنها را در صورت لزوم تقدیم وزارت معارف نماییم. مستدعی هستیم قدغن شود که وزارت معارف بیش از این راضی به تضییع حق فقرا نشود و این قبیل مدارس را مختص به فقرا نمایید یا اقلا یک ماده از قانون اساسیِ معارف حک شود.
بسمهتعالی شأنه
جمعی شکایت از بیاعتدالیِ اغنیا نموده و تاسف برعدم مراعات مواد قانون کرده اما غافل از آنکه تمام قوانین موضوعه، فقط اکتفا به تدوینِ آن شده، اجرای آن و ظلمکردنِ قوی هم نسبت به ضعیف، چیز تازه نیست، به قولی «لیس اول قاروره کسرت فی الاسلام»[۱] . اگر گذارندههای قوانین به این مورد، عطفِ توجه نمایند و اولاد اغنیای بیانصاف را از مدارس مجانی اخراج کنند، نخستین قدمی است که برای اصلاحِ امورِ معارف گذارده شده و اولین سخنی که از روی حق گفته گردید و لکن «هَیهاتَ هَیهاتَ لِمَا تُوعَدُون»[۲] .
ضیاءالدوله
نهایت بیانصافی است که مدارس مجانی را اولاد اغنیا اشغال کردهاند و تضییع حق فقرا را نمودهاند.
امضای ناخوانا
جای بسی بیانصافی است که مدارس مجانی به اسم فقرا باشد و اغنیای بیانصاف آنها را محروم نمایند.
امضای ناخوانا
ایجاد مدارس مجانی […] این است که دولت از فقرا بگیرد و به اغنیا […] چه اغنیا غصبِ حق فقرا را کردهاند و فقرا از حق خود محروماند.
ابوطالب فرودس
مطابق مادهی (۲۵) قانون اساسی معارف، ایجاد این مدارس مختص به فقرا است. بر مُتعیّن است که حفظ قانون کند.
امضای ناخوانا
این بنده میبینم که اغنیا خیلی بیانصافی در این موضوع مینمایند.
امضای ناخوانا
هیچ وجدانی حاضر نیست برای اینگونه تعدّی که اولاد اغنیا خود را در ردیف اولاد فقرا قرار دهند.
امضای ناخوانا
در صورتی که مطابق قانون مصوب، مدارس مجانی برای فقرا تاسیس شده است و مخارج آن را از عواید عمومی تادیه مینمایند، بر حافظین قانون حتم است که مجاریِ اجراییه را به اجرای آن مجبور نمایند.
امضای ناخوانا
البته معلوم است که تاسیس مدارس مجانی فقط برای اشخاصی است که نمیتوانند شهریه بدهند لذا کسی که قوه و استعداد تادیهی شهریه دارد، معهذا اطفال خودشان را بخواهند بفرستند به مدارس مجانی، منتهای ظلم است که به فقرا نمودهاند.
الاحقر شیخ احمد زرندی
بلی اطفال اغنیای بیانصاف، جایگیرِ اطفال فقرا شده، بر مجری قانون است که حق را به حقدار دهد.
امضای ناخوانا
مطابق قانون، مدارس مجانی مختص به فقرا است ولی افسوس اسما به اسم فقرا و رسما اغنیای بیرحم غصب حق آنها کردند.
امضای ناخوانا
مدارس مجانی علت غایی تاسیسش برای ترضیهی حال فقرای بیچاره بوده، متاسفانه درنتیجه نامی از فقرا در اکثر مدارس مجانی نیست و اغنیای بیانصاف حقوق فقرا را غصب کردهاند.
امضای ناخوانا
جای تاسف است که هرچه از بیاعتدالیِ اغنیا عرض شود، کسی گوش نمیدهد. خدایا حق فقرا را از اغنیای بیانصاف بگیر.
امضای ناخوانا
البته وکلای مجلس شورای ملی باید پس از وضع قانون خود ناظر اجرای آن باشند.
امضای ناخوانا
آیا سزاوار است فقرای بیچاره که از همهچیز محروماند، از این مختصر معارف هم نتیجه نگیرند؟ خیلی جای تاسف است.
امضای ناخوانا
لازم است که سواد این مراسله به وزارت ارسال شود.
۲۹ قوس ۱۳۰۳ حسن ملکالتجار
ارسال اسامی فرزندان اغنيا که در مدارس مجانی تحصيل میکنند
نمونهای از اسامی اطفال اغنيا که به مدارس مجانی رفته و حق فقرا را غصب کردهاند:
نوه و زنِ حاجی رحیمآقای اتحادیه تاجر معروف، مدرسهی محمدیهی دختران/ دخترِ رکنالممالک، مدرسهی محمدیهی دختران/ پسر اختیارالسلطنه، مدرسهی سنایی/ پسر منشورالسلطان رئیس ملزومات عدلیه، بدون تصدیق کمیساریا، عنصری/ پسران مترجمالدوله، مدرسهی توفیق/ پسران احتشامزاده، مولوی/ پسر حاجی مؤدبالسلطنه، مولوی/ پسر میرحبیباللهخان رئیس نواقل، بدون تصویب کمیساریا، مولوی/ پسرِ عمادالملک از اعضاء مالیه، مدرسهی ایمان/ پسر اعظامالملک، مدرسهی بصیرت/ دخترِ یاور قاسمخان، محمدیهی دختران/ ولدانِ آقا سید محمدحسین ملاک، مدرسهی انتصاریه/ ولدان آقامیرزا عبدالحسین مشایخی، مدرسهی ایمان/ پسر اربابحسین، مدرسهی ایمان/ ولدان آقا میرزارحیم، مدرسهی خاقانی/ پسر دکتر سیدمحمودخان، مدرسهی ایمان/ ولدانِ حاج اسدالله شالفروش، مدرسهی بصیرت/ پسر آقای بهبهانی، مدرسهی ثریا/ پسران شیخ اسدالله وکیل دورهی چهارم، ترقی/ پسران امیرالکتاب رئیس کاملیهی مالیه/ پسران حاجی علیاکبر تاجر، ثریا/ پسر توکلی تاجر معروف، مدرسهی منوچهر/ پسر مدیر روزنامهی توفیق، مدرسهی مولوی/ پسر داییرضا تاجر معروف، مدرسهی حسینیه/ پسر حاجی میرزا جلالخان، مدرسهی حسینیه/ پسر آقا سیدمحمد تاجر تنباکوفروش، مدرسهی دقیقی/ پسرِ آقا سیدعلی بانکی، مدرسهی مولوی/ پسر حاجی اعتمادالتجار، مدرسهی انتصاریه/ پسر حاجیعلی تاجر، مدرسهی مولوی/ پسر میرزا عباسخان به معرفیِ میرزا علیاکبر مستخدم وزارت معارف بدون تصدیق، رودکی/ پسران میرزا علیاکبرخان عضو وزارت جنگ بدون تصدیق، ثریا/ پسران میرزا محمدعلیخان بدون تصدیق، مدرسهی ثریا/ پسر میرزا علیمحمدخان، مدرسهی فرخی/ پسر حاجی جلیلآقا، مدرسهی فرهنگ/ پسر حاجی باقرآقا، مدرسهی فرهنگ/ پسر میرزاغلامحسین تاجر، مدرسهی عسجدی/ پسران میرزا محمدتقی تاجر فرشفروش، مدرسهی بصیرت/ پسر آقامیرزا محمدکاظم بنکدار، مدرسهی بصیرت/ ولدانِ سلطان حسینخان، هدایت/ پسر صدرالاسلام، مدرسهی نظامی/ پسر نایبحسنخان، مدرسهی خاقانی/ پسران معتمدالتجار، مدرسهی حسینیه/ پسر مدبرالدوله، مدرسهی دقیقی/ اخوی حاجی محمدصادق تاجر بلورفروش، مدرسهی ناصرخسرو/ نوهی وثوق دیوان، مدرسهی ناصرخسرو/ علیاکبر اعتمادنظام، مدرسهی سنایی/ ولدِ آقا میرزاغلامرضا تاجر، مدرسهی دانش/ ولدانِ کربلایی حاجی، مدرسهی اقبال و غیره و غیره و غیره.
* گزیدهی اسناد نظام آموزش و مجلس شورای ملی (دورهی سوم تا پنجم)/ به کوشش سهیلا ترابی فارسانی/ مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی