مولوی جلالالدین حسین عظیمآبادی از اهالی عظیمآباد در استان «بهار» هندوستان است که دو سفر به حج داشته، یکی در سال ۱۳۱۰ و دیگری در ۱۳۱۴ هجري قمری. جلالالدین خاطرات سفر دومش را در سفرنامهای به نام جلالیه نوشته است تا هموطنانش را با شرایط و سختیهای راه آشناکند و روشهايي را که براي هموار كردن مشکلاتِ راه به نظرش ميرسد ارائه دهد.
در این سفر، جلالالدین ابتدا به بمبئی رفته و از آنجا با کشتی خود را به جده رسانده است. احوالات حجاج موقع سوارشدن به کشتی است، از درجهبندی «فرستکلاس» و «تهردکلاس» گرفته تا شرایط سخت کشتی، کمبود آب شیرین، امکانات کم و شلوغی. هندیبودن نویسنده، استفادهي مخلوط از کلمات فارسی و انگلیسی، زبانی چند رگه به این سفرنامه داده که از نخستین برخوردهای زبان فارسی با زبانهای فرنگی است. آقای رسول جعفریان مصحح کتاب قبل از چاپ نسخهای از آن را در اختیار مجله قرار دادهاند.
اگر بر جهاز[۱] ، بر وقت داخلشدن به قدر مناسب چيزي خادم و باورچي[۲] و قاسمِ آب شيرين و كنّاس[۳] و غيره را بهطور انعامداده برآينده متوقع كردهايد، صورت آسايش زيادهتر بر جهاز ميسرشدن نميتواند. چنانچه من هم چنين معمول داشتم و از آن راحت بسيار يافتم.
بر جهاز، آب شيرين به پيمانه به هر يك مسافران داده ميآيد و آن كافي جهت شرب و وضو و پخت طعام نميشود و هيزم نيز از طرف مالك جهاز به حسب اندازه تقسيم ميگردد و آن نيز جهت پخت طعام كفايت نميكند. معهذا وقت گرفتن آب و هيزم به وجههي كثرت و ازدحام كه هر يكي در گرفتن آن سبقت بر ديگري كردن ميخواهد، سخت زحمت و مصيبت رو ميدهد و به تدبير اينكه آب نيز به قدر ضرورت در وقت خاص، بلازحمت بدست آمده و باعث پختشدن طعام در باورچيخانه جهازگاهي حاجتِ گرفتن هيزم نگرديده.
در اكثر جهاز در يك كوبينت[۴] سه پنج و در بعضي، پنج پنج يكي بالاي ديگري ميشود. جهاز محله وسيعترين جهاز بود و در هر يك كوبينت پنج صراحي[۵] آب شيرين و گلاس شيشه و ابريق[۶] و سلفچي جهت شستوشوي دست و روي و ظرف آبدان و نيز در هر پنج توشك و چادر و تكيه و گليم و بالايپوش موجود و بيرون كوبينت محاذيِ آن، يك كمره[۷] كلان پرتكلف بود و در ميان آن يك ميز طويل و در هر دو جانب آن بنچ[۸] مفروش بود، اهالي جهاز بر آن ميز طعام ميخورند و اهل تِكتِ سِكِندكلاس[۹] به خواهش خودها برآن بنچ مينشينند. و نيز به نظر تفريح خاطر بر چهتري[۱۰] جهاز گشت ميكنند، ليكن اهل تكت تِهردكلاس[۱۱] حق آمدوشد در كمره و گشتكردن بر چهتري نميدارند، صرف خادمان اهل تكتِ سِكِندكلاس به نظر خدمت آقايان خودها وقتا فَوَقتا ميآيند. اهالي جهاز كه اكثر تُركاند ازبس نيكطبيعت و صاحبخلق بودند.
کنیکو جهاز فرانسوي اگرچه در وسعت و فراخي بالاتر از محلا و شرقيه است، در آن كوبينت سكندكلاس دو قسم به كم و پيش كرايهاند. آنكه كرايهي آن كم است، فيالجمله در آن تكليف[۱۲] است به وجههي اينكه در ميان بنچ زيرين و بالا فاصله آن قدر كم است كه در نشست و برخاست در سر زحمت ميرسد.
رفيق كه عنان[۱۳] بندوبستِ جهاز و غيره، جمله كارهاي اين قسم دستشان بود به وجههي نادانستگي با غلطفهمي به خيال تخفيفِ خرج، جهت اين عاصي سكندكلاس قسم دوم مقرر كردند.
حالت جهاز تبت كه بر آن از بمبئي به جده رفتم و جهاز پيكن كه سابقا داك جهاز بود و بر آن از جده در بمبئي آمدم و هر دو جهازِ حاجي قاسماند و مشهور جهاز حاجيان هستند، چه تحرير كنم؛ بر آنها اينقدر مسافران خصوص بر جهازِ پيكن سوار كرده شده بودند كه مسافران در جاي خودها به آسايش خُفتوخيزكردن نميتوانستند و مردمان به وجههي كثرت مسافران در آمد و رفت جهت كارهاي ضروري خصوص وقت شب زحمت سخت ميكشيدند.
بر جهاز پيكن اولا مسافران را آب شيرين به قدر حاجت ميسر نميشد. مسافران از بس شكوهگذار و پريشانحال بودند به خيال رفاه حالشان نزد كپتان رفتم و مباحثه به طور وكالت كردم و نيز نسبت مكان مخزن آب سمندر كه مجراي آن بند بود و زين باعث، مسافران را در مصارف ضروري معمولي تكليف بيحد ميشد و حاجت آبكشي از سمندر به دقت ميگرديد و نيز نسبت اينكه عزيزي سيدمحمديوسف ساكن لكهنو دبوسه[۱۴] جهاز به كرايهي مبلغ دوصد و سيوپنج روپيه گرفته بودند و دريچههاي آن كه از آنصورت آمد، هوا و روشني است بالكل بند بود از اين باعث متعلقان[۱۵] شان و ديگر كسان كه در آن دبوسه بودند، به وجههي شدت گرمي كه در آن ایام گرما بود، تكليف سخت ميكشيدند و برابر، شكايتِ آن به من ميكردند نسبت اين همه امور تحريك مناسبانه نمودم.
صبح آن، اضافه آب شيرين كرده شد. بمبه[۱۶] آب سمندر و دريچههاي مكان دبوسه همهها گشوده شدند و مسافران از تكليفات نوع به نوع نجات يافتند و بعد از آن احدي نسبت امورات مذكوره شكوهگزار نشدند. من كيام و چه گويم و چه نويسم؟ محض فضل ايزدي بود كه بحث و تحريك من مؤثر گرديد و مسافران را از تكليف نوع به نوع وارهانيد.