اگر شما هم جزو آنهايي هستيد كه تصميم گرفتهاند در سال ۹۳ بالاخره آن رمان يا داستان لعنتي را بنويسند لازم است بدانيد كه ثوابت و سيارات هم بيكار نيستند و طبق معمول به رفتوآمد ميان بروج فلكي مشغولند؛ از حمل به ثور و از جوزا به سرطان و همينطور تا برسد به حوت. اين ترافيك سماوي ممكن است براي يك كارمند يا مهندس اهميتي نداشته باشد اما براي شما كه دستبهقلم پشت ميز، منتظر نزول الههي الهام نشستهايد، مسالهي مرگ و زندگي است. طالعبيني داستاني ويژهي نوروز، به شما كمك ميكند كه ميان اينهمه متغير و پارامتر نامعلوم، برنامهاي منظم براي سال آيندهي خودتان بچينيد. بديهي است كه اين طالعبيني هيچ مسؤوليتي در قبال توليد يا كيفيت محصول نهايي قبول نميكند.
فروردين: قانون شکن باشيد
حلول قوچ (حَمَل)، اولين صورت فلکي منطقةالبروج، صِفر بامدادِ يکم فروردين است. قوچ از افشاري و بلوچ دارد تا مغاني و نائيني، شما آتاباي ترکمن وحشياش باشيد. قانونشکن باشيد. قانونشکني شرط اول اين برج است. بيخيال آشنابازي و ديدوبازديدهاي خالهخشتکي عيد شويد، به مرز قصههاي کهنهي متافيزيکزده بتازيد و آشناييزدايي کنيد. داستان فرم بنويسيد، ساختارشکن باشيد. ميگويند اوايل همين آوريل بوده که دريدا به کارکرد زباني-فلسفيِ ديکانستراکشن پي برده. دريدا همين را ميخواهد بداند، اينکه بين مفهوم دوگانگي تعطيلات يا کار، بهکدامور غش ميکنيد. يادتان نرود، قوچ اوريال ايراني سيّاس است، اواسط فروردين گله را جمع ميکند که به خانوادهی خودش بپردازد، شما هم تمام کتابهاي قبلا خواندهشدهتان را جمع کنيد و همه را دوباره يکدور زير و زبر کنيد تا با موذيگري و افزونخواهي سياستمدارانه چيز جديدي وراي گذشته بيافرينيد. از نقد هم نترسيد، با ورود ژوپيتر به برج حَمَل، نيروي عجيبي در اثبات و قبولاندن عقيده به ديگران پيدا ميکنيد. در روايات علوم غريبه آمده انرژيهاي حاصل از اين ورود، آنقدر غيرقابل کنترل و الهامبخش است که سختگیرترین چشمها را هم از کار مياندازد. سيگارتان را کم کنيد، در ميدان بيماريهاي اين برج، ميگرن، دنداندرد و حساسيت سينوسها بيشترين شيوع را دارد. جهت بُنفکني و احضار فکرهاي جديد، زردهي تخممرغ تازهي محلي و عود خام را قاطي کنيد، وقت زوال آفتاب دود و دخان دهيد. ايده، صدفرسخي هم باشد ميآيد.
ارديبهشت: چيزی ننويسيد
در ارديبهشت (ثور) چيزي ننويسيد، فايدهاي ندارد. سياهبهار است، گدابهار است، گدابهار يعني صندوق بيميوه، يعني جيب خالي. کسي پولي ندارد عوض قلمي که ميزنيد پرداخت کند. ناشر وامش نيامده، سوبسيد کاغذِ سالِ جديدش تعيين نشده، تکليف خودش را نميداند چهرسد به شما. تهيهکننده هم هرچه درآورده ماه قبل در سواحل مديترانه خرج کرده، عروس بدقدمي است که فقط شب نويسنده را کوتاه ميکند، کلي ايراد و بهانه ميگيرد، اُرد ناشتاي بازنويسي ميدهد که پول ندهد. بهغير از اينها ارديبهشت گاو است، عاطلبگرد و تنبل و بيکارجو است. اين نرينه، سحر نازايي دارد و مخ نويسنده را عقيم ميکند. جاي کار بيمزد کردن، بهتر که به مسافرت ارزان برويد. به اصفهان برويد. زَهرِ برج ثور را زحل ميگيرد که بيشترين اثرش وسط ميدان نقشجهان است. بناهاي تاريخي شهر، باطل سحر اوقاتتلخي اين گاو است. ساعت شمس روز دوشنبه، به کوچههاي تودرتوي پشت ميدان برويد، بهترين زمان پيداکردن متريال براي يک داستان پليسي ناب است که بعدها مينويسيد. ارديبهشت زايندهرود هم حرف ندارد، لوحي از رِزين چنارهاي اللهورديخان را به آب بزنيد تا صمغ ديدهي دلتان شسته شود و عاشق شويد. مُثمر از سفر باز خواهيد گشت، بي نقرس.
خرداد: مواظب باشيد
خرداد (جوزا) سومين خانهي خورشيد است که از مرکوري هدايت ميشود. سمبلش دوپيکر است که نشان از شخصيت دوگانهي اين ماه دارد. طبعش گرم اما تر است، به عنصر هوا هم منسوب است، پس مصداق عيني يکبام و دوهوا است. حد کمال قدرت فهم، تحليل و پالايش افکار است اما درعينحال با ماهيت ناپايداري که در قوس سيدرجه دارد، رفتاري بيثبات و متلون از خود بهجا ميگذارد. مواظب باشيد، نويسندگان در اين ماه شيداي افسردگي ميگيرند، دوقطبي و دمدميمزاج ميشوند. ونوس بر جوزا اثر کند که ديگر بدتر، سطح وفاداري به پايينترين مرز خود ميرسد. جاي رفتن به کافه و رونمايي کتاب، در خانه بچپيد. عوضش خیالاتتان را در نوشتههايتان منعکس کنيد. بهترين راه، زنانهنويسي براي مردها و مردنويسي براي نويسندگان زن است. عليمحمد افغاني همين کار را کرد. حتما آنروز که اعذب، بالاي دوتختهي زندان درازکشيد و پلات رمان «شوهر آهوخانم» را درآورد، نيمههاي خرداد بوده. اگر اين خلجان انرژي عاطفي، در قالب شخصيتهاي متضادتان کار گرفتهشود، در ادبيات، شعر حتي سخنوري و مخزني، به اوج شکوفايي ميرسيد. براي دفع فکر و خيالات فاسد، جگر خروس سفيدرنگ بالغ بزرگ يکساله را با اندک موم کافور زدهاي بجوشانيد و با يک قاشق روغن گاو و يک قاشق تخم ترب سفيد پخته مخلوط کنيد، دو طرف شقيقه بماليد.
تير: ايراني بخوانيد
برج خرچنگ (سرطان) با طبيعتِ باردار، آبستن اتفاقات است، پس ماه را با خواندن رمان پليسي شروع کنيد. اما نه دشيل هَمِت، نه ريموند چندلِر. خرچنگ عنصرش آب است اما گرايش عجيبي به خاک دارد، بههمين دليل ميتواند در خشکي زندگي کند. در «مرتاضنامه هندي» آمده که خرچنگ وابستهي خانه و زادگاه خويش است، امنيت خاکِ خانه، خوگيرش ميکند، پابندش ميکند. پس ايراني بخوانيد. «داروغهي اصفهان» حسينقلي مستعان يا «فيل در تاريکي» قاسم هاشمينژاد بخوانيد. اين ايراني خواندن، داستان معماييتان را واقعي ميکند، آدمها را در دنياي باورپذير دوروبرتان باورپذير ميکند. يادتان باشد خرچنگ با احتياط پيشروي ميکند، در بهترين موقعيت، در ميانهي راه لحظهاي ميايستد و به عقب سر نگاه ميکند؛ همين خصلت کوچک، اولين شرط نوشتن داستان پليسي است. خرچنگ، چالاک و ناآرام است، خشونت طبعي هم دارد که نزديک به سبعيت است، مانعي سر راهش باشد، دور ميزند. سختپوستي است که عقيدهي قدري ندارد، همهچيزخوار است، فقط مادياتِ جلوي چنگهايش را ميبيند؛ اين الگويي عالی براي ساخت شخصيت يک کارآگاه واقعي است، کارآگاهي محتاط، بلندپرواز، کاوشگر. حالا پالتويش بلند يا دمهي کلاه شاپويش کُرکي هم نباشد، نباشد. ماه، سيارهي حاکم بر سرطان است، وقت قرص کامل، پشهبند را روي پشتبام سوار کنيد، چند خط از بچهقصهاي را که در کوچههاي پشت ميدان نقشجهان جمع کرده بوديد، روي کاغذ به زعفران و گلاب و مشک بنويسيد و زير بالش بگذاريد. تا يکهفته ادامهي رمانتان را در خواب با ساختار تودرتوي شرقي وطني ميبينيد.
متن کامل این مطلب را میتوانید در شمارهی چهلودوم، اسفند۹۲ و فروردین۹۳ بخوانید.