عمو نجف قبل اینکه از کوه بیفتد، خیلی خوشحوصله و خوشاخلاق بود. کمحرف بود ولی وقتی سر صحبت را از کوه و کوهنوردی باز میکردی، تا خود صبح چانهنرمی میکرد ولی بعد از اینکه دیگر نتوانست برود کوه، ناجور سگاعصاب شده بود. لگن خاصرهاش شکسته بود و با چند بار عمل هم درست نشده بود. با بدبختی مینشست و پا میشد.
میگویند کاسب حبیب خداست؛ یعنی موقعیت شغلیاش چیزی فراتر از یک داد و ستد است. جنس رفتار و گفتار و مرام هر کاسب در محلی که خانهی ثابت او در بازار است جایگاه و اعتبارش را تعیین میکند. اگر سالها آبروداری کند و ذرهذره اعتبار کسب کند، میتواند به موقعیتی برسد که تار سبیلش را گرو بردارند.