نامه به خط ناصرالدین شاه قاجار خطاب به کامران میرزا درباره گزارش‌های نظمیه و کنت […]

روایت × سند

گزارش‌های نظمیه از محلات تهران در محرمِ سال ۱۳۰۴ ه.ق

ناصرالدین‌شاه در دومین سفرش به فرنگستان و بازدید از شهرهای اروپایی، شیفته‌ی نظم و امنیت آن شهرها شد. این‌که نه فقط در روشنای روز و پیش چشم شهروندان و پلیس‌ها، بلکه در تاریکی شب‌ها و در کوچه‌پس‌کوچه‌ها و کم‌گذرترین نقاط شهر هم شهروندان می‌توانند با خیال راحت و بدون هیچ ترس و هراسی از وجود دزدان و غارتگران و باج‌گیران قدم بزنند در حالی‌که در پایتخت قبله‌ی عالم، در تمام ساعات شبانه‌روز به ویژه شب‌ها، الواط و اشرار و دزدها و اراذل مشغول خراب‌کاری و برهم‌زدن نظم و امنیت زندگی شهر و شهروندانش بودند و از دست حاکم شهر و معاونان و پیشکاران و کلانترهای زیردست او هم کار چندانی ساخته نبود. این‌ها شاه را به فکر انداخت تا در سفر به اتریش از امپراطور درخواست کند افسری را برای تشکیل اداره‌ی پلیس به ایران بفرستد. پس کنت دو مونت فورت اتریشی به ایران آمد و مأمور تشکیل «اداره‌ی جلیله‌ی پلیس دارالخلافه و احتسابیه» شد و از سال ۱۲۹۵ ق. (۱۲۵۷ ش.) تا ۱۳۰۹ ق. (۱۲۷۰ ش.) رئیس پلیس دارالخلافه بود.
در این سال‌ها، مسئولان امنیت هر یک از محلات تهران موظف بودند که گزارش همه‌ی اتفاقات ریز و درشت محله‌شان را به صورت مکتوب برای کنت بیاورند و او هم پس از بازبینی و تأیید، این گزارش‌ها را در دفترچه‌هایی مخصوص، خدمت پادشاه می‌فرستاد. از مجموع این گزارش‌ها شش مجلد باقی مانده است که مربوط به سال‌های ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۵ ق. (۱۲۶۴ تا ۱۲۶۶ ش.) است. بخش کوچکی از این گزارش‌ها ـ که بسیار مفصل و ریزنگرانه‌اند ـ شرح اتفاقات ریز و درشت ماه محرم سال ۱۳۰۴ ق. (۱۲۶۵ ش.) است که گزیده‌ای از آن را در ادامه می‌خوانیم. در گزارش‌های ماه محرم، افزون بر گزارش‌های معمول یومیه به تفکیک محلات، «راپورت مجالس روضه‌خوانی و تکایا» هم به صورت جداگانه نوشته و تنظیم شده است.

جمعه ۲ شهر محرم‌الحرام
چالميدان
ديشب طفل پنج‌ساله‌ي مشهدي رضا نام براي تماشاي تکيه همراه مادرش از خانه بيرون آمده، بين راه گم مي‌شود. ضعيفه هر قدر گردش کرده او را پيدا ننموده. لاعلاج به رييس محله اظهار مي‌دارد. رييس محله چند نفر پليس فرستاده، جست‌وجو کرده، بعد از ساعتي طفل را پيدا کرده آورده، به دست مادرش مي‌سپارند، با کمال خشنودي و امتنان مي‌برند.


راپورت مجالس روضه‌خواني و تکايا
دايي ابراهيم، ناظر درب حرمخانه‌ي مبارکه در خانه‌اش مجلس روضه دارد. يازده نفر از سادات روضه مي‌خوانند. پنج به غروب مانده شروع و غروب ختم مي‌شود. جمعي از کسبه و اهل محله در آن‌جا بودند.
ساري اصلان اول آفتاب در خانه‌اش مجلس روضه دارد. جمعيت زياد مي‌شود. چند نفر از ذاکرين معروف روضه مي‌خوانند. علي‌الرسم هر يک از اهل مجلس را دو دانه نان لواش و چاي مي‌دهند.
در تکيه‌ي درب‌خونگاه تعزيه‌ي عبدالله زبير بود. دسته‌ي کاشي‌ها تعزيه مي‌خوانند. جمعي کثير از زن و مرد آن‌جا حضور دارند.


يک‌شنبه ۴ شهر محرم‌الحرام
محله‌ي دولت
همه‌ساله سهام‌الدوله باني مي‌شدند و يک‌صدوده تومان مي‌دادند در تکيه‌ي عرب‌ها تعزيه مي‌خواندند. امسال اول محرم مي‌خواستند تکيه را مبدل به روضه بکنند. اهل محله از اين فقره مأيوس و کدر شده بودند. معزي‌اليه روز گذشته مهدي‌خان، ريش‌سفيد محله‌ي عرب‌ها را که همه‌ساله مباشرت اين کار به عهده‌ي او است، احضار نموده، قدغن نموده که تکيه را چادر زده، زينت بکنند و تعزيه بخوانند. دو سه روز هم که تعويق افتاده، بعد از عاشورا بخوانند. اهل محله از اين فقره خيلي خوشوقت و شاکر هستند.


عودلاجان
ديروز حسين نام، پسر شاطر اسدالله، در تکيه‌ي رضاقلي‌خان در ميان مردم مديحه مي‌خوانده، حسين نام که مشهور به حسين مشهدي و از الواط است، يکي از نشان‌هايي که نقيب‌السادات به سادات داده پيدا کرده، به سينه‌ي خود نصب نموده، آمده بناي قصيده خواندن مي‌گذارد. مي‌خواهند او را منع کنند که مديحه‌ي حسين تمام شود. مشاراليه بناي فضّاحي و شرارت را مي‌گذارد. اجزاي پليس که مي‌رسند، فرار مي‌نمايد. در آن بين نقيب‌السادات رسيده، تفصيل نشان را به مشاراليه مي‌گويند. نقيب‌السادات مي‌گويد نشان را من به اين شخص ندادم. رييس محله، پليس مواظبت کرده است که او را دستگير کنند تنبيه شود.


راپورت مجالس روضه‌خواني و تکايا
ديروز در خانه‌ي جناب عضدالملک چهار ساعت به غروب مانده شروع به روضه‌خواني کرده، غروب ختم شد. جناب امين‌لشکر، امين‌نظام، ناظم خلوت و جمعي کثير از خوانين قاجار و سادات و طلاب و مرد و زن اهل محله در آن‌جا حضور داشتند. آقا سيد ابوطالب صدرالذاکرين اظهار کرده بود که هر چيزي از مرتبه‌ي بالاتر خود کسب عزت مي‌نمايد. مثلا ايام هفته از روز جمعه کسب عزت مي‌کنند. بهترين روزها روز جمعه و بهترين شب‌ها شب جمعه است. چنان‌چه کسي شب جمعه تا اول آفتاب مشغول عبادت بشود و هنگام طلوع آفتاب يک شيشه گلاب در مقابل ستاره‌ي زهره نگاه دارد و هفت مرتبه سوره‌ي حمد بخواند به آن بدمد و تا جمعه‌ي ديگر هر روز قدري از آن گلاب در آب ريخته وضو بسازد، بدون شک از شر شياطين و اجنه حفظ و نزد مردم محترم و معزز است. قدري از اين مقوله حرف زده و روضه خوانده بود. بسيار مجلس منظم خوب بي‌ريايي است. چاي و شربت و غليان وافر به مردم مي‌دهند. خود جناب عضدالملک بعد از ختم روضه به حضار گلاب مي‌دهند و نهايت عزت و احترام را به عمل مي‌آورند.
ديروز در تکيه‌ي سيد نصرالدين تعزيه‌ي وفات حضرت فاطمه عليهاسلام بوده. قبل از تعزيه قريب بيست نفر از ذاکرين معروف روضه خواندند ولي اهل تکيه به‌واسطه‌ي انتظار تعزيه چندان ملتفت نبودند.


دوشنبه ۵ شهر محرم‌الحرام
محله‌ي دولت
آقا سيد ابوطالب صدرالذاکرين در خيابان چراغ گاز براي رسيدن به مجلس روضه‌خواني سواره مي‌تاخته. پسره‌اي شاگرد نعل‌بند عبور مي‌کرده است. مشاراليه به او پهلو زده، انداخته بود. صدرالذاکرين ملتفت گرديده، ايستاده، يک مشت نقل با چند دانه شاهي سفيد به او داده و نوازش کرده و از خود راضيش کرده، برود.


عودلاجان
از اول ماه محرم، حاجي باقر نام طباخ، مخارج شام روضه‌خواني جناب اقبال‌السلطنه را از قرار خوانچه‌اي چهارده هزار دينار مقاطعه کرده بود. حاجي نام، طباخ خود معزي‌اليه، مدعي مشاراليه بود. از قرار مذکور شاگردهاي حاجي محض لجاج و عداوت، نشادر در برنج ريخته، شام را ضايع کرده بودند. جناب معزي‌اليه حاجي‌باقر را چند ساعت متوقف داشته و هم تنبيه کرده و حاجي، طباخ خود را آورده، طباخي را به او واگذار کرده‌اند.
عيال مشهدي ابراهيم، متولي تکيه‌ي عودلاجان، که در بالاخانه‌ي گوشوار تکيه منزل دارد، از بالاخانه بر حسب اتفاق افتاده، اندک صدمه به او وارد آمده، ولي از خاطره دور است.


راپورت مجالس روضه‌خواني و تکايا
ديروز مجلس روضه‌خواني جناب حاجي ملاعلي به حدي جمعيت شده بود که درب خانه را بسته بودند.
ديروز جمعي از خوانين قاجار، طلاب و اهل محله در مجلس روضه‌خواني جناب عضدالملک حضور داشتند. بعد از روضه به زن‌ها يکي پنج‌شاهي پول مي‌دادند. زن‌ها به‌واسطه‌ي پول ازدحام کرده، روي هم ريخته، نزديک بود بعضي صدمه بخورند. آن‌ها را متفرق کردند.
ديروز حاجي محمدمهدي پيش‌نماز و حاجي شيخ عباس پيش‌نماز و ملا غلام‌حسين پيش‌نماز و حاجي ملا علي‌اصغر پيش‌نماز و حاجي علي مستوفي با جمعي از مستوفيان عظام و اهل محله در مجلس روضه‌خواني خانه‌ي حاجي ميرزاشفيع شيرازي مرحوم حضور داشتند. حاجي ملاباقر واعظ در منبر اظهار کرده بود که در زمان سابق، پادشاهي بود ظالم و جبار و در سر او درد شديدي ظاهر شده بود که آرام نداشت. خداوند عالَم محض هدايت آن پادشاه به پيغمبر آن عهد حکم فرمود که برو به پادشاه بگو اگر مي‌خواهي درد سرت خوب شود، بايد يک طفل شيرخوار را در حضور پدر و مادرش سر ببري و از خون او به سرت بمالي، خوب مي‌شوي. پيغمبر اين مطلب را به پادشاه گفت. شاه امر کرد طفل را آورده، خواسته بودند در حضور پدر و مادرش بکشند. طفل به قدرت خدا به زبان آمده، گفت: اي پادشاه به من رحم کن. شاه از اين واقعه ساعتي غش کرده، بعد به هوش آمده، از ظلم و جوري که به مردم مي‌کرد نادم شده، توبه کرده، درد سرش خوب شد. پس بايد سلطان عدل و انصاف را از دست ندهد.


جمعه ۹ شهر محرم‌الحرام
راپورت مجالس روضه‌خواني و تکايا
ديشب محمدتقي‌خان سرتيپ با جمعي از طلاب و سادات در مجلس روضه‌خواني زين‌العابدين‌خان سرتيپ فوج همدان حضور داشتند. دسته‌ي بروجردي‌ها که همه برهنه هستند و خودشان را گل‌آلود کرده بودند، آن‌جا رفته پنج تومان انعام گرفته مراجعت نمودند.
ديشب در مجلس روضه‌خواني جناب امين‌السلطان جمعي کثير از فقرا و سادات و غيره حضور داشتند. يکصد نفر سرباز را هم دعوت نموده بودند. يک دسته از دراويش با بوق به وضع مخصوصي آمده، سينه زده، دو تومان انعام گرفتند و هم دو سه دسته ديگر با کمال نظم آمده، سينه زده، انعام گرفته، مراجعت کردند.
ديروز در مجلس روضه‌خواني جناب صديق‌الملک جمعيتي زياد از اجزاي وزارت خارجه و غيره حضور داشتند. دو سه نفر از اهل مجلس هنگام روضه‌خواني نفيب‌السادات سيگار مي‌کشيدند. مشاراليه در منبر مذمت زياد از فرنگي‌مآب‌ها کرده، مِن‌جمله اظهار داشته بود که مردم حيا نمي‌کنيد، همه عيسوي شده‌ايد، دين خودتان را از دست داده‌ايد. چيزي که از مسلماني باقي بود، همين چهار روز تعزيه‌داري بود، آن را هم مي‌خواهيد برطرف نماييد.


شنبه ۱۰ شهر محرم‌الحرام
محله‌ي دولت
يک نفر همداني در وسط روز داخل مدرسه‌ي مروي شده به اتاق ميرزا فتح‌الله نام طلبه مي‌رود، بعضي اسباب برمي‌دارد. طلبه‌ي معروض خواب بوده، بيدار شده، او را تعاقب کرده، دستگير نموده، طلاب جمع گرديده، نگاهش مي‌دارند. نايب محله رفته، مي‌خواهد او را به اداره بياورد، طلاب جواب مي‌دهند که چون شب قتل است ما از تقصير او گذشتيم، مرخص مي‌کنيم. نايب محله واقعه را به کدخدا راپورت داده، کدخدا مي‌فرستد آقا سيدعلي دربندي که مباشر امورات مدرسه است نيز همين جواب را داده که به ملاحظه‌ي شب قتل او را رها کرديم. نايب محله در کمين است تا آن شخص را دستگير نمايد تحقيقات لازمه بشود.


سه‌شنبه ۱۳ شهر محرم‌الحرام
راپورت مجالس روضه‌خواني و تکايا
ديروز در تکيه‌ي سر سنگلج تعزيه‌ي شهادت حضرت مسلم را خوانده بودند. جمعي کثير مرد و زن مستمع بودند. علي‌الرسم تفنگي در تکيه خالي کرده بودند. به‌واسطه‌ي تفنگ چادر آتش گرفته بود. مردم اجتماع کرده چادر را خاموش نمودند.
ديروز نواب روح‌الله ميرزا و عبدالحسين ميرزا سرهنگ و محمدحسن‌خان يوزباشي و آقا شيخ عباس پيش‌نماز و آقا ميرمحمدعلي پيش‌نماز با جمعي کثير از اهل محله و غيره در مجلس روضه‌ي نصرالله‌خان سپهسالاري حضور داشتند. نقيب‌السادات در منبر اظهار کرده بود در خانه‌ي ظهيرالدوله در حضور بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهي روحنافداه عرض کردم که مردم مگر اين مُردن‌ها را ملاحظه نمي‌کنيد که به مختصر وجهي مي‌ميرند. از اين دنياداري‌ها دست برداريد و اين عروسک‌بازي را کنار بگذاريد. تمام کارها خراب و ضايع شده است. مثل اين‌که بقال و سبزي‌فروش بي‌فهم و سواد خود را روضه‌خوان کرده است. مي‌روند بالاي منبر هرچه مي‌خواهند مي‌گويند. قدري از اين مقوله گفت‌وگو کرده و روضه خوانده، مردم متفرق شدند.

* گزارش‌های نظمیه از محلات تهران: راپورت وقایع مختلفه‌ی محلات دارالخلافه، ۲ جلد، به کوشش انسیه شیخ‌رضایی و شهلا آذری، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۷.