پرواز هواپیما در آسمان بالای سر همیشه واکنشبرانگیز است؛ چه صدای گوشخراشش به گوش برسد، چه هیبت غولآسایش به چشم بیاید. در هر حال و در هر جا، سرها به طرفش میچرخند، چشمها مسیر حرکتش را دنبال میکنند و به ردِ سفیدِ مانده در آسمان خیره میمانند. این واکنشها را هرجایی میشود دید غیر از خیابان سیمتری جی تهران، جایی که این هیبت غولآسا برای ساکنانش انگار پرندهای است که از این شاخه به آن شاخه میپرد. انگار ساکنان سیمتری جی شخصیتهای داستانی علمی-تخیلیاند؛ زمان صدها سال جلو رفته و همینطور که دارند سبزی میخرند و ورزش میکنند و رختهایشان را آویزان میکنند، اتوبوسهای هوایی از بالای سرشان عبور میکنند، سر هر ایستگاه مسافرها را پیاده میکنند و منتظرها را میبرند به مقصد تازه.
کسی چه میداند شاید خیلی هم دور از ذهن نباشد. شاید روزی آنقدر راههای زمینی تسخیر شوند که ساکنان زمین، مثل ساکنان سیمتری جی شوند و خلبان چنددقیقه یکبار بگوید: «ایستگاه. کسی پیاده میشه؟»


ادامهی این مجموعهعکس را میتوانید در شمارهی چهلونهم، آبان ۹۳ ببینید.