در عکسهای پیشرو، ترین کرگه سراغ خانههای یک شکل خیابانشان رفته تا زندگی و شخصیت متفاوت ساکنانشان را از یک زاویهی ثابت نشانمان بدهد، خانههایی که پنجره و دیوارهایشان همشکلاند اما آدمهایشان نه.
دریا آینهی بازتابدهندهی حضایل و رذایل نیست، دریا بیخیالتر از این است که آینه باشد و بازتاب دهد. دریا فقط خیالپردازها را خیالپردازتر میکند. ترکیه محاط در این آب است در شمال و جنوب و غرب دریا دارد؛ چند دریا و یک بغاز که استانبول را جدا میکند و وصل میکند.
ساختمانهای متروکهی بدون آدم، تاریخ را دوباره مینویسند، با سکوتهایی که در راهروهایشان است، با پژواکی که در کاشیهای حمام حبس شده، با خوابهایی که آدمها در آن خانهها دیدهاند.
درست مثل یک مسافرت که این بار قرار است خیلی طولانی باشد؛ احتمالا مهاجران اینطوری برای خودشان وسایل جمع میکنند. همهی احتمالها را در نظر میگیرند و با دقت و وسواس وسایل را جدا میکنند و توی ساک یا کوله میگذارند.
وسط آشپزخانه پر است از دیگها و تابههای عظیمالجثه. بالای دیگها و تابهها هود بسیار بزرگی است و شیلنگهای آب بالای هر دیگ آویزان شده که هر وقت لازم باشد آب به دیگ اضافه شود. از هر دیگ و تابه یک بو بلند میشود و ترکیبشان بخاری جادوگرانه است که شانزده آشپز با روپوشهای سفید یا زرشکی لای آن پنهان و پیدا میشوند.
این عکسها از شش سفرم به ماسوله در بهار و تابستان سالهای ۶۰ تا ۶۳ است. چند سال پیش که دوباره برای عکاسی رفته بودم ماسوله خانمی مسن من را شناخت. آمد جلو و گفت: «یادت است چند سال پیش چند باری آمدی اینجا؟ از شوهرم عکس گرفتی. عکسش را داری هنوز؟» همسرش فوت کرده بود.
افغانستان در دوران حکومت طالبان نوروز نداشت. طالبان به آن میگفتند آیین کافرانه. حالا بیشتر از پانزده سال است که از طالبان خبری نیست و نوروز در افغانستان جشن گرفته میشود. افغانها هفتسین و لحظهی تحویل سال ندارند اما لباس نو میپوشند و برای جشنهای عیدانه به مکانهای مذهبی شهر میروند.
«چاحَجمیرزا» ـ یا همان چاهِ حاجمیرزا ـ قهوهخانه نیست؛ در واقع موزه است. موزهی خصوصی فرهنگ و تاریخ شهر. قهوهخانه داخل یک تیمچه و گاراژ قدیمی است که از همان راهروی ورودیاش، درهای قدیمی و کوزه و بولونی و خمره روی هم سوار شده تا آخر. داخل قهوهخانه هم بیاغراق در کل در و دیوار و سقف، یک جای خالی نمیشود پیدا کرد. همهجا پر است از عتیقهجات؛ تفنگ و شمشیر و خود و سپر و کشکول و لاله و شمعدان و مردنگی و رادیو و لوستر.