شهرت ادبی از میانههای دههی شصت به ونهگات روی آورد؛ وقتی نخستین رمانهایش مثل «شب مادر» و «خدا حفظت کند آقای روزواتر» مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و دانشگاه آیوا که معتبرترین کارگاه نویسندگی آکادمیک آمریکا را داشت، از او برای تدریس دعوت کرد. پسر بزرگ او، مارک، در همین دوران وارد دانشگاه شد.
۲۵ سپتامبر ۱۹۶۳
بارناستيبل غربی، ماساچوست
به ناکس برگر
ناکس عزیز
ممکن است بخواهی مجموعهای از داستانهای غیرتخیلی مرا بخری؟ حتی اگر اسمش این باشد: «داستانهای تمیز برای آدمهای تمیز / در داروخانهها و ترمینالها»
پ.ن: آیا دست بر قضا ممکن است این شمارهی[۱] SRL را خوانده باشی؟ بهخصوص آنجا که یک استاد کالج هانتر، ده کتاب محبوب دهسال اخیرش را اسم برده و «شب مادر» یکیشان است؟
۲۱ ژانويه ۱۹۶۴
به مارک ونهگات [پسرش]
مارک عزیزم،
خب! پس همچنان میخواهی کشف شیوههای جدید ولمعطل بودنت را از طریق بوق و کرنا به سمع و نظر من برسانی.
میتوانی برای نفر بعدی که قصد خریدن نقاشیهایت را دارد، یک دورهی کوتاه آموزشی «قدرشناسیِ هنر» برگزار کنی. بدین شرح: یک تیوب کوچک رنگ یکدلار، بوم نقاشی دودلار و حداقل دستمزد در این کشور ساعتی یکدلار و بیستوپنجسنت است. ملت امریکا هنوز این واقعیت ساده را که «نقاش باید برای خرید مصالح کارش پول خرج کنند» یاد نگرفته. یک جوری باید بهشان فهماند که این هم مثل یک بیزنسی، چیزی است. جک تی گاردن، که همهی عالموآدم قبول دارند با فاصله، بهترین ترومپتنواز معاصر است، هفتهی پیش در فقر و فلاکت مرد. اهل دود و مود نبود. دائمالخمر هم نبود. فقط پولی که بابت بهترین ترومپتنوازِ معاصر بودن دستش را میگرفت، خیلی کم بود.
بهزودی میبینمت. یکروز قبل از اینکه بیاییم دنبالت، قرار است پوست خودمان را در پیست اسکی بکنیم. لابد زده به سرمان. هیچ استعدادی درش نداریم.
با عشق، ک.
ادامهی این روایت را میتوانید در شمارهی پنجاهم، آذر ۹۳ ببینید.
* این متن در آوریل ۱۹۸۹ با عنوان To The Border در ماهنامهی هارپرز منتشر شده و با تلخیص به فارسی ترجمه شدهاست.