جادوی شگفت‌انگیز،‌جادوی عادی

Su Blackwell The Last Unicorn- ۲۰۱۲ )بخشی از اثر)

جستار

جادو چگونه وارد داستان می‌شود؟

چه می‌شود که در یک داستان، اتفاقی غیرعادی و جادویی می‌افتد و خواننده باورش می‌کند؟ از قصه‌های عامیانه تا داستان‌های امروزی نویسنده‌ها روش‌های مختلفی برای این کار داشته‌اند و با این راه‌ها ژانرهای مختلف داستانِ غیر واقع‌گرا را شکل داده‌اند. گاهی به یک‌باره و بدون پیش‌زمینه اتفاقی عجیب می‌افتد، انگار که جزوی از روزمره‌ی آن داستان است، و گاهی هم برای آن اتفاق زمینه‌چینی می‌شود. در متن پیش رو، محمد سامان جواهریان، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی، برای فهم بهتر این دو روش به عقب برگشته، به نقالی‌ها، قصه‌های شفاهی و قصه‌های پریان، و بررسی کرده که آن‌ها چطور توانستند عواملِ جادویی را وارد داستان کنند، خواننده یا شنونده را میخ‌کوبِ داستان نگه دارند و از این گفته که این روش‌ها در داستان‌های امروزی چگونه عمل می‌کنند.

قصه‌گویی که پوستینی بر تن دارد و برای هم‌قبیله‌ای‌هایش که دور آتش جمع شده‌اند، قصه می‌گوید: تصوری که ما از نخستین قصه‌گویان داریم؛ و نویسنده‌ای که عینکی بر چشم دارد، پشت میزی نشسته و داستانی را می‌نویسد یا تایپ می‌کند: تصویر قالبی داستان‌گوی امروزی. از قصه‌گویی اولیه تا داستان‌نویسی امروز، در زمان‌های مختلف و بین ملت‌های گوناگون، شکل‌های روایی بی‌شماری وجود داشته است. اما آیا می‌توان ورای این تفاوت‌ها، شباهت‌هایی اساسی میان انواع گوناگون روایت یافت؟

قدیمی‌ترین روايت‌هاي به‌جامانده سرشارند از پدیده‌ها و وقایع فراطبیعی: جدال الهه‌ها با یکدیگر و با انسان‌ها. منظور از پدیده‌های فراطبیعی، چیز‌هایی‌اند که با قوانین علمی قابل توضیح نیستند و به‌نظر می‌رسد با قدرت‌های ماورایی یا جادو مرتبط باشند. امروز هم در آثار داستانی پدیده‌های فراطبیعی به‌وفور دیده می‌شوند. گرچه اگر تاریخ ادبیات را با دور تند نگاه کنیم می‌بینیم که گاهی حضور این عوامل كم‌رنگ‌تر شده‌ است، اما هرگز از صحنه‌ی روایت‌های بشری به‌کلی کنار نرفته‌اند. انواع ادبی مختلف در طول زمان و در کشورها و فرهنگ‌های مختلف روش‌های مختلفی را برای نشان دادن امر فراطبیعی به‌كار برده‌اند. اما به‌نظر می‌رسد دو روش بنیادین برای این کار وجود دارد. بررسی متون عامیانه‌ی فارسی هم می‌تواند این دو شیوه را به‌خوبی نشان دهد. این دو شیوه را می‌توان «جادوی شگفت‌انگیز» و «جادوی عادی» نامید. شیوه‌ی اول بیشتر در «قصه‌های نقالی» رایج است و شیوه‌ی دوم بیشتر در قصه‌هایی که به «قصه‌ی پریان»‏[۱]‎ مشهورند.
 

ادامه‌ی این جستار را می‌توانید در شماره‌ی پنجاه‌ودوم، بهمن ۹۳ ببینید.

  1. ۱. قصه‌های پریان گرچه عنوان رایجی برای ترجمه‌ی Fairy Tale است اما به گمانم چندان گویا نیست. چرا که همیشه پری در این قصه‌ها حضور ندارد. [⤤]