مظلومیت امامحسین(ع) تنها به دوران حیات و واقعهی کربلا محدود نبود و مرقد مطهرش در طول تاریخ بارها تخریب شد. زمانی به دستور هارون، درخت سدری که بر آن سایه افکنده بود، از ریشه کندند و بنای قبر را تخریب کردند و زمین آن را شخم زدند. بعدتر، در عهد متوکل عباسی، قبر و خانههای اطراف را ویران کردند و زمینش را شخم زدند و آب بر آن جاری کردند.
یکی از آخرینِ این هتک حرمتها حدود دو قرن پیش اتفاق افتاد؛ وقتی نیروهای وهابی به فرماندهی سعود بن عبدالعزیز در سحرگاه هجدهم ذیالحجهالحرام ۱۲۱۶ قمری (یکم اردیبهشت ۱۱۸۱ شمسی)، روز غدیر خم، به کربلا یورش بردند و این شهر را به فجیعترین شکل تخریب و غارت کردند. وهابیها با خدعه و سپس زور وارد شهر شدند و هرکه را در بازارها و منازل یافتند از دم تیغ گذراندند. سپس با اسب و شتر وارد صحن و رواق شریف شدند و صندوق قبر حبیب بن مظاهر را سوزاندند. ضریح متبرک امام را شکستند و خون مردم بیگناه از زن و مرد و کودک را در کنار مضجع شریف ریختند. آنچه از جواهرات نفیس و مخازن اهدایی سلاطین ایرانی بود، غارت کردند، کتابهای نفیس را آتش زدند و قطاری از چند صد شتر از طلا و مرصعآلات جهاز نمودند.
میرزا ابوطالب اصفهانی، حدود یازده ماه پس از این واقعه، وارد شهر کربلا شد و آنچه دید به رشتهی تحریر درآورد؛ هم از وضعیت نابهسامان شهر میگوید، هم از خالهها و ددههای سرگردانش که از هندوستان برای زیارت آمده بودند و غارتزده راهی جز ماندن نداشتند و هم از تبارشناسی مهاجمانی که این واقعه را رقم زده بودند.
در كربلا، به كربلايي بيگم، خالهي خود و كنيزان قديمي و ددهها كه از شدت فراق و طول سفرهاي من به تنگ آمده، ترك دنيا كرده در كربلا قيام دارند، ملاقات افتاد. بسيار پير و شكسته و از قضيهي وهابي فقير و غارتزده يافتم. به قدر ضرور اقتضاي وقت، اعانتي به عمل آمد. اصل گنبد و صحن روضهي كربلا، چنانچه معلوم شد، در اين نزديكي به فرمان محمد خان قاجار تجديد و تعمير يافته. سقف از خشت ملمع طلا، ديوارهاي اندرون آن مذهّب و مُنقّش، كار نقاشان مشهور ايران است. و طرف بيرون و بيوتات صحن، تمام كاشيكاري است. بسيار نازك و رنگين و در غايت استحكام، بسيار بهتر از روضهي كاظمين و نجف، و نقصي ندارد غير از اينكه تمام عمارات بيوتات، آغاز به درجهي دوم شده، به سبب وفات محمد خان ناتمام مانده. دور شهر كربلا حصار گلي است، كمعرض، غير مستحكم كه وهابي در آن رخنه انداخته، داخل شده بود و شهر قبل از اين مسكن تجار متمول و بسيار آباد بوده، بعد از قضيهي مذكور مردم متفرق شدند.
ذكر حادثهي وهابي در كربلا
مجملي از بيان حادثهي مذكور اينكه هيجدهم ذيحجه، روز غديرخم، كه اكثر مردم معتبر كربلا به زيارت مخصوصهي نجف رفته بودند، قريب بيست و پنج هزار وهابي، سوار اسبهاي عربي و شترهاي نجيب، وارد نواحي شهر كربلا شدند. چون بعضي از آنها در لباس زوار قبل از اين داخل شهر شده بودند، و عمرآغاي حاكم، به سبب تعصب به آنها زبان داشت، به حملهي اول اندورن شهر درآمده، صداي اقتلوا المشركين و آوازهي اذبحوا الكافرين در دادند. عمرآغا به ديهي گريخته آخر كار، به فرمان سليمان پاشا به قصاص رسيد. بعد از قتل و اسر عام، ميخواستند كه خشتهاي طلاي گنبد را كنده ببرند، از غايت استحكام ميسر نيامد. لهذا قبر اندرون گنبد را كلنگ و تبر خراب كرده قريب به شام، بي خوف و سببي ظاهر به وطن خود برگشتند. زياده از پنج هزار نفر كشته شده، و زخميها را خود حساب نيست. از آن جمله ميرزا حسن نام، شاهزادهي ايراني، و ميرزا محمد طبيب لكنهويي و علينقي خان لاهوري مع برادرش، ميرزا قنبرعلي و كنيز و غلام و آنچه اسباب كارآمدني بود، خصوص طلا و نقره از سركار حضرت و ساير سكنهي شهر به تمام به جاروب غارت پاك رفتند. در صحن مقدس، خون مذبوحان روان، گنبد و حجرههاي صحن از لاش مقتولين پربود. به جز محلهي حضرت عباس و گنبد آن جناب، كسي از آن بليه رهايي نيافت. و شدت آن حادثه به جايي رسيد كه من بعد يازده ماه از آن، وارد آن شدم، هنوز آنقدر تازگي داشت كه بهجز نقل آن، حديثي ديگر در شهر نبوده، و روات در اثناي حكايت ميگريستند و از استماع آن موها بر اندام راست ميشد. اما مقتولين اين حادثه اكثري به نامردي كشته شدند، بلكه چون گوسپندان، دست و پا بربسته، خود را به قصاب بيرحم سپردند. بعد بيرون رفتن وهابي، اعراب اطراف غلغلهي عود آنها انداخته چون مردم به باغات خارج شهر براي مدافعه بيرون رفتند، خود فوج فوج داخل شهر گشته مس و برنج، اموال ثقيله و آنچه از وهابي مانده بود به غارت بردند. تمام آن شب و روز ديگر تاراج آنها امتداد داشت. هركس در آن وقت به شهر رفت كشته شد. از اصول و فروع ملت وهابي و حسب و نسب مخترع آن هرچند تفحص كردم از كسي مفصل معلوم نشد. زيرا مردم اين ملك به اغواي امراي عثماني و از غايت سبك عقلي حسابي از او برنداشته، امر او را قابل ضبط و حفظ نميدانند. بنا بر اين قدري قليل كه به تجسس بسيار مسموع شده بود در اين مقام درج افتاد.
ادامهی این روايت را میتوانید در شمارهی شصتم، آبان ۹۴ ببینید.
*مسير طالبي يا سفرنامهي ميرزاابوطالب خان اصفهاني، به كوشش حسين خديوجم، شركت سهامي كتابهاي جيبي فرانكلين، ۱۳۵۲.