هواپیما هفده دقیقه تاخیر داشت؛ آخرین دقیقههای روی زمین، برای دويستونود مسافر هواپیمای ایرباس ۶۵۵ ایرانایر. آنها ساعت ده و هفده دقیقهي صبح یکشنبه، دوازده تیر ۱۳۶۷ از بندرعباس به مقصد دبی پرواز کردند و دیگر هرگز روی زمین پا نگذاشتند. پنج دقیقه بعد از شروع پرواز، فرمانده ناو آمریکایی وینسنس دو موشک به سمتشان شلیک کرد. موشک خطا نرفت. هواپیما از صفحهی رادارهای زمینی محو شد و در آبهای خلیجفارس سقوط کرد.
میگویند مرگ در آسمان بهترین مرگ است. قبل از اینکه بدانی چه شده یا بر اثر برخورد موشک، یا بر اثر اختلاف فشار هوای درون و بیرون آنقدر سریع میمیری که هیچچیز حس نمیکنی. برای مسافران هواپیما همهچیز در یک لحظه تمام شد اما برای ماندگان، سقوط هواپیما تازه ابتدای ماجرا بود. قصههای بعد از سقوط هواپیمای مسافربری ۶۵۵ را همه ميدانند. قصهی کشتهشدهها، جمع کردنشان از روی آب، قصهی آمریکاییها را که گفتند فکر کردیم اف۱۴ بوده و زدهایم اما کسی را که شلیک کرده بود هیچوقت مجازات نکردند، قصهی شکایت به شورای امنیت و اینکه شورای امنیت از مقصر شناختن آمریکا طفره رفت. بین تمام این قصهها، قصهای که هیچوقت شنیده نشد، قصهی مردم جزیرهی هنگام است. آنها که هواپیما درست نزدیک خانهشان توی آب افتاد. زنانی که هواپیما را دیدند وقتی دود کرد و چرخید و افتاد. مردانی که با قایقهای ماهیگیری کوچکشان رفتند برای جمع کردن جنازهها و بچههایی که با دیدن اینهمه آدم مرده نگاهشان به زندگی برای همیشه عوض شد. روایتهایی که میخوانید، بهیادداشتههای اهالی جزیرهی هنگام از آن روزها است.
این متن ناگزیر حاوی توصیفهای دلخراشی از واقعه است که ممکن است خواندنش برای همهی مخاطبان مجله مناسب نباشد.
روزنامهی جمهوری اسلامی، ۱۳ تير ۶۷ تهران ـ خبرگزاری جمهوری اسلامی
یک فروند هواپیمای مسافربری ایران ایر صبح دیروز بر فراز خلیجفارس هدف حملهی ناوگان نیروی دریایی آمریکا قرار گرفت و با کلیهی مسافرین در آبهای خلیجفارس سقوط کرد. بر اساس گزارشهای اولیه این هواپیما ۲۹۸ مسافر و خدمه داشته است.
بگزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی هواپیمای مسافربری ایران از بندرعباس عازم دوبی بوده است. این هواپیما از فضایی بین شارجه و بندرعباس در نزدیکی جزیره ایرانی هنگام سقوط کرد. هواپیما از نوع ایرباس ۳۰۰ بوده است.
نیروهای نظامی ایران که در خلیجفارس حضور داشتند و شاهدان عینی در جزیرهی هنگام بوضوح موشکهای سطح به هوا از سوی کشتیهای جنگی آمریکا بسوی هواپیمای مسافربری ایران را با چشم غیرمسلح مشاهده کردهاند.
۱۵۶ مرد، ۵۲ زن، ۵۷ کودک ۲ تا ۱۲ ساله و ۹ کودک زیر دو سال در کنار ۱۶ تن خدمه هواپیما ترکیب جنسيتی مسافرین را تشکیل میدادند. نیروهای امدادی و نجات دریایی همچنان در حال جستجو و کاوش در منطقه هستند تا کنون هیچ فرد زندهای را نیافتهاند.
افشين هنگامی
مدرسهها تعطیل شده بود. هر روز صبح پانزده کیلومتر از هنگام میرفتم تا روستای مسن برای درس قرآن. آن وقتها مکتبخانه بود. در مکتبخانه درس قرآن میخواندیم. بعدش هم شنا و بازی میکردیم تا بعدازظهر. دوازده سالم بود.
ساعت ده و نیم صبح بود. با بچهها توی آب بودیم که ناگهان صدای مهیبي آمد. تا حواسمان جمع شد به جهت صدا در جنوب شرقی جزیره، صدای دوم بلندتر شنیده شد. نگاه کردیم به آسمان. چیز بزرگی داشت دود میکرد و توی هوا دور خودش میچرخید. دودش سفید بود و از خودش جا میماند. آنقدر چرخید تا افتاد توی آب. دودش را تماشا کردیم و بعد دوباره شروع کردیم به شنا کردن. کنجکاوی نکردیم. جنگ بود خب. عادت داشتیم به موشک و انفجار و این چیزها. کمی بعد چند هلیکوپتر و کشتی و قایق تندرو همه با هم از پادگان ناوتیپ سپاه رفتند سمت دریا. از روبهرویمان رد میشدند. درست روبهروی مسن که داشتیم در ساحلش شنا میکردیم. بعدازظهر که رسیدیم هنگام، تازه فهمیدیم هواپیمای مسافربری را زدهاند. عصر مادرهایمان نگذاشتند برویم ساحل. گفتند مرده میآید.
مکالمه بین خلبان ایرانی هواپیما (خلبان رضائیان) و برج مراقبت فرودگاه ۵ دقیقه پس از پرواز بطور عادی جریان داشت و پس از آن دیگر هیچگونه ارتباطی برقرار نشد. انفجار هواپیما دقایقی پس از خداحافظی خلبان با برج مراقبت فرودگاه بندرعباس صورت گرفته است. وقوع حادثه طوری است که خلبان فرصت برای اقدام بیشتر نداشته است. به گفتهی شاهدان عینی در منطقه هواپیما بلافاصله پس از اصابت موشکها منفجر و دونیمه شد. هلیکوپترها و شناورهای اعزامی به منطقه نیز گزارش دادند که هواپیما پس از سقوط در دریا به زیر آب رفته و بخشی از هواپیما که احتمالا علیرغم انفجار از بین نرفته بود دچار صدمه کامل شده است.
ناخدا علی قويدل
ناخدای موتورلنج بودم. ماهیگیر قبل از اینکه خورشید بالا بیاید باید روی دریا باشد. طرفهای ساعت دَه دیگر ماهیگیریمان تمام شده بود، داشتیم تور را جمع میکردیم که برگردیم. هواپیما فاصلهی زیادی با ما نداشت که منفجر شد اما چون سر و صدای موتورلنج زیاد است، صدای زیادی نشنیدیم. موتورلنج را راه انداختم که برویم سمت هواپیما. همان موقع قایقهای سپاه رسیدند و نگذاشتند جلوتر برویم. گفتند فاصله بگیرید؛ ممکن است چیزی منفجر شود و ترکشش بخورد به شما. لنجها و قایقهای دیگر هم رسیدند. همه دور بودیم اما دریا را میدیدیم که پر از لباسهای پارهپاره شده بود. تکههای هواپیما را هم از دور میدیدیم روی آب.
عصر دیگر کار نکردیم. برگشتیم خانه. کمکم تکههای هواپیما آمد سمت ساحل جزیره. آن طرف، سمت اسکله بودند. تکههای بزرگ، کوچک، حتی پنجره و تکههای بالههای هواپیما معلوم بود. فردایش رفتیم ماهیگیری اما دور از جایی که هواپیما افتاده بود. ما که موتورلنج داشتیم و ارتفاعمان از آب موقع ماهیگیری زیاد بود، با اینکه دور بودیم اجساد را میدیدیم روی آب. جسد که پیدا میکردیم میرفتیم به قایقهای سپاه میگفتیم بیایند ببرندشان. برداشتن جسدها از روی آب سخت بود. سوخته بودند. سوخته و نیمسوخته و تکهتکه. لباس به تنشان پاره شده بود. دیدن این صحنهها برایمان خیلی سخت بود. آن روز اصلا کار نكرديم. روزهاي بعدش هم همينطور. اصلا کسی دل و دماغ نداشت. نمیگذاشتیم کسانی که طاقت ندارند بیایند روی آب. بچهها را هم با خودمان نمیبردیم. نباید اینها را میدیدند. خیلیها حتی کنار ساحل هم نمیآمدند. میگفتند مرده میآید.
روزنامهي کيهان، ۱۳ تير ۶۷
در حال حاضر (ساعت ۲ بامداد) عملیات نجات متوقف شده غواصان در ساحل هستند و امدادگران مشغول نقل اجساد میباشند. طبق برنامه پیشبینیشده عملیات امداد سحرگاه دوشنبه (امروز) بلافاصله پس از روشن شدن هوا از سر گرفته شد. گزارش خبرنگارمان از بندر لنگه حاکیست که ۱۵۰ تن از مسافران هواپیما را اهالی بستک، دژگان و بنادر گاگ، شناس و بستانه تشکیل دادهاند. در پی بروز این فاجعه بندر لنگه در ماتم فرو رفت و مردم با متوقف ساختن فعالیتهای عادی پرچمهای سیاه بر فراز بامهای خود برافراشتند. بهمین مناسبت ۳ روز عزای عمومی در استان اعلام شد.
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی شصت و هفتم، تير ۹۵ ببینید.