بهمن برای ما جز کاغذکشی و ریسههای پرچم و روزنامهدیواری چیز دیگری هم بود. بهمن برای ما جز سرود و نمایش و تمرینها در نمازخانهها چیز دیگری هم بود. بهمن برای ما برق چشمهای پدرانمان بود، برق چشمهایی که میدانستند کار مهمی کردهاند. بهمن آن زندگیای بود که میریخت در مدرسه و ما را آدم دیگری میکرد. انقلابی میکرد. انقلاب نه به معنای امروزش که چیزی دور و تاریخی است. انقلاب به معنای بچههایی که خیال میکردند خودشان با کیسههای شن سنگر ساختهاند و توی جویها پناه گرفتهاند، خودشان صابون رنده کردهاند و کوکتل مولوتوف ساختهاند و تا صبح پلک روی پلک نگذاشتهاند و خیابانشان را حفظ کردهاند. بچههایی که خیال میکردند خودشان کلیشهها و اسپری رنگ را زیر لباسشان پنهان کردهاند و در تاریکی شب کوچه به کوچه پیش رفتهاند و روی دیوارها شعار نوشتهاند یا روی پشتبام اللهاکبر گفتهاند.
بهمن برای ما یکی شدن بود، یکی شدن با جمعیت؛ جمعیتی که هر کاری میخواست میتوانست بکند، ظلم را ریشهکن کند، فقر را، نابرابری را. بهمن برای ما جز انقلاب و مراسمش شوق این بود که ما هم در این انقلاب نقش داشتهایم، نقشی که کوچک و نامرئی بوده اما کسی نمیتواند آن را از ما بگیرد. نقشی که مال خودمان است. نقشی که توی کتابهای تاریخ نمینویسندش اما کسی هم نمیتواند انکارش کند. نقش آدمی، نقش آدمهایی که هنوز زمانهشان نرسیده بوده.
دربارهی این شماره:
یک بهمن ماهِ انقلاب است. به روال هر سال بخشهایی از این شماره را به ترسیم حال و هوای زمستان ۵۷ اختصاص دادهایم. «سخنران کیست» در دربارهی زندگی و داستان «دیوارهای روبهرو» هردو به توصیف یا نمایش روزها و ماههای پیش از انقلاب اسلامی پرداختهاند. «تماشای تاریخ» هم در بخش مستند مجموعه عکسهایی از هنرمند برجستهی کشورمان محمود کلاری است از روزهای پرتلاطم انقلاب. شما را به دیدن این تصاویر کمتر دیدهشده دعوت میکنم.
دو بهمن ماهِ برگزاری جشنوارههای هنری فجر هم است و برای خیلی از ما با سینما و تئاتر گره خورده. «بچههای باغ فردوس» در بخش دربارهی زندگی روایتی است از این مرکز آموزش فیلمسازی در سالهای دور. بخش روایتهای داستانی نیز با دو متن نگاهی دارد به موضوعاتی که بهتبع ورود سینما و تئاتر به ایران، برای اولین بار در مطبوعات آن روزها مطرح شده. «در خیابان لالهزار» گزیدهای است از اولین اعلانها و برنامههای سینما در جراید و «تیاتر ملی» نمونههایی از اولین نقدهای نمایشی است در نشریات ایران.
سه قالب زندگینگاره یا مموآر از قالبهایی است که مجلهی داستان از نخستین شماره توجه ویژهای به آن داشته. بخش «درباره زندگی» در طول این سالها نمونههای متعددی از زندگینگارههای ایرانی و خارجی را از نویسندگان و هنرمندان سراسر دنیا در اختیار مخاطبان قرار داده است. پروندهی دربارهی داستان این شماره با سه مطلب مرتبط، نگاهی دوباره به تعریف این قالب و مرزهای آن با دیگر گونههای ادبی دارد. «دروغی که حقیقتگو است» به نسبت زندگینگاره و واقعیت میپردازد، «در ذهنت چه میگذرد» از مرز میان زندگینگارهنویسی و به اشتراک گذاری اتفاقات زندگی در شبکههای اجتماعی میگوید و «من در محاق» از قالبهایی که در ادبیات فارسی به زندگینگاره نزدیک شدهاند.
چهار به روال هر سال دو شمارهی اسفند و فروردین مجله بهصورت یکجا و در قالب ویژهنامهی نوروزی در ۴۰۴ صفحه منتشر میشود و از نیمهی اسفند در کیوسکهای مطبوعاتی در اختیار شما خوانندگان عزیز مجله خواهد بود. عیدی امسال مجلهی داستان برای مخاطبانش لوح فشردهی «داستان همراه ۸» است؛ منتخبی از زندگینگارههای ایرانی که پیش از این در مجله منتشر شدهاند و حالا با صدای نویسندگانشان برای شما بازخوانی میشوند.