تا پیش از تاسیس تئاتر ارامنه و اکران عمومی فیلمهای روز اروپایی در عکاسخانههای لالهزار و علاءالدوله، عموم مردم کوچه بازار چیزی از سینما نمیدانستند. «سینماتوگراف»، «عکس متحرک»، «لانتر ماژیک»، «تئاتر»، «اُپرت» واژههایی بود که حتی برای فرنگرفتههای عصر قاجار هم چندان شناختهشده نبود اما نمایش و جادوی به حرکت درآمدن تصاویرِ ساکن و نقش بستن لبخندها و گریهها بر پرده، چیزی نبود که بشود بهسادگی از آن گذشت.
نخستین بار روسیخان، عکاس مخصوص محمدعلیشاه قاجار، سالنی را کنار عکاسخانهاش تجهیز کرد و نمایشهایی با حضور برخی از بازیگران قفقازی و ارمنی و آذری بر صحنه برد. بعد هم پردههای عکس متحرک را نمایش داد که اول برای رجال مملکتی بود و بعد به مردم رسید اما راه اصلی تبلیغ و جلب نگاه مردم به سالنهای نمایش، انتشار اعلان در روزنامهها بود. اعلاناتی که میگفت نمایش دربارهی چیست و چه کسانی آن را اجرا میکنند یا سینما کجا است و عکس متحرکش چی نشان میدهد یا اصلا پروگرام نمایش چه ترتیبی دارد. حتی در برخی اعلانها بیش از نیمی از فیلم به صورت اپیزودهای منقطع تعریف میشد تا مردم در جریان اصل ماجرا قرار بگیرند. این کثرت اعلان نشان از آن دارد که خواننده بیشتر با تعریف فیلم در اعلانها ترغیب به تماشا میشده تا به بهانهی خوردن فالوده از بوفه، سری به سالن نمایش بزند.
در این اعلانها خبری از معرفی بازیگران نیست. هنوز پدیدهای به نام ستاره و در شکل کلیاش فرهنگ بازیگری وجود ندارد. فیلمهای مستند از طبیعتِ گوشه و کنار دنیا و همچنین پردههایی از جنگ جهانی اول در صدر نمایشها است. فیلمهای روز دنیا و حتی سریالهایی بهصورت هفتگی برای مردم نشان داده میشود.
از همین اعلانها میتوان فهمید که در دهههای پایانی عصر قاجار، نمایش و تئاتر و صنعت سینما به اوج شکوفایی زمانهی خود رسید. مردمی که بعد از پایین آمدن آفتاب به شبنشینی میپرداختند، حالا برای دیدن سانسهای فیلمهای جدیدالورود در مقابل سالنها صف میایستادند. همین تغییر بود که چهرهی جدیدی برای شهر پدید آورد؛ چهرهای شبانه که تا پیش از آن وجود نداشت.
سینماتوگراف عکس متحرک
در خیابان علاءالدوله، عکاسخانهی روسیخان که از اول ماه رمضان دایر بوده است، مجددا پردههای تازه از قبیل جنگ روس و ژاپن و غیره با پست وارد شده است. هرشب تا آخر ماه رمضان از عموم آقایان پذیرایی میشود. از دو ساعت از شب رفته الی ساعت هفت. ملاحظهی هر پرده تقریبا یک ساعت طول خواهد داشت و قیمت بلیط حق ورود و ملاحظه دو قران و پنج قران است و هرگاه برای خانه هم بخواهند دستگاه علیحده موجود است. و یک دستگاه با تمام اسباب به قیمت خیلی مناسب به فروش میرسد.
صبح صادق، سال اول، ش ۱۷۳، نوزدهم آبان ۱۲۸۶ شمسی
بچهی بیتربیت
تماشاخانهی الکتروبی اکراف کمپانی بومر و روسیخان، خیابان لالهزار پروگرام از شب چارشنبه هشتم الی چهار شب
اسامی پردهها:
۱) غرق شدن کشتی و محاکمه کردن در کمیسیون بحری از کاپیتان و مکانیک
۲) حکایت ترحم کشیش
۳) مرافعهی زن و شوهر برای غذا و غنیمت دو نفر گرسنه
۴) عشق در سالن نهارخوری راهآهن
۵) عاشق شدن ماهیگیری به دختر رئیس خود و به مراد رسیدنش
۶) بچهی بیتربیت
ایران نو، سال اول، ش ۳، سوم شهریور ۱۲۸۸ شمسی
چاقی اسباب زحمت است
تماشاخانهی بومر و روسیخان، خیابان لالهزار، شب ۲۲ و شب ۲۴ و شب ۲۵ رمضان
پردهی اول: دورنمای فبریره ماداگاسکار
دوم: گرفتاری مقصری به توسط پلیسهای زنانه
سه: وفای نامزد نسبت به ملاح
چهار: اغماض عمویی از برادرزادهاش
پنج: چاقی اسباب زحمت است
شش: عروسی شخص متمولی به کلفت خودش
ایران نو، سال اول، ش ۳۵، سیزدهم مهر ۱۲۸۸ شمسی
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی هفتادوچهارم، بهمن ۹۵ ببینید.