عکسی از نمایش ارمنی ناموس به کارگردانی هاموبک نظریان| آنتوان سوریوگین| ۱۳۰۳ شمسی

روایت × گزارش

نمونه‌هايی از اولين نقدهای نمايشی در نشريات ايران

رفت‌وآمد ايرانيان به غرب در قرن نوزدهم نقطه‌ي آغاز آشنايي جامعه‌ي ايران با مظاهر مدرن تمدن غربي شد. آشنايي با نمايش و تياتر هم يكي از اين آشنايي‌ها بود. نمايش كه در بعضي ممالك غربي مثل يونان سابقه‌اي چند هزار ساله داشت، در ايران هنر چندان شناخته‌اي نبود. در پرتو آشنايي قدم‌به‌قدم جامعه‌ي ايران با نمايش و تياتر، به‌ويژه سطح مرفّه و تحصيل‌كرده‌ي جامعه، ابتدا يك دو سالن براي نمايش اختصاص يافت (مانند سالن مدرسه‌ي دارالفنون و تالار مدرسه‌ي ارامنه در ميدان حسن‌آباد تهران)، اما با افزايش تقاضاي مخاطبان هر ساله بر تعداد سالن‌هاي اجراي نمايش افزوده شد. افزايش سالن‌هاي نمايش نيازمند نمايشنامه‌هاي متنوع بود. از اين‌جا بود كه نوشتن و ترجمه‌ي نمايشنامه هم رونق پيدا كرد. در اين گيرودار جرايد هم بي‌كار ننشستند و مقالاتي در نقد و بررسي نمايش‌ها نوشتند.
نقدنويسي هم در ايران هنر چندان آشنايي نبود. نقدهايي كه در همان سال‌هاي آغازين بر اولين نمايش‌هاي اجراشده در بعضي شهرهاي ايران (مثل اصفهان و تبريز و تهران) نوشته شد، اولين تلاش‌ها بود براي نشاندن نهال اين گونه‌ي ادبي تازه در جرايد ايران. نويسندگان آن مقالات مي‌كوشيدند علاوه بر آموختن آداب حضور در سالن تياتر و ياد دادن نكات ابتدايي هنر نمايش، خلاصه‌اي از متن نمايش را تعريف كنند، و ضعف و قوت اجراها، بازيگران، صحنه‌آرايي، رفتار تماشاگران حين تماشاي نمايش، و غيره را مورد بررسي قرار بدهند و بدين‌ترتيب مستقيما به ارتقاي هنر نمايش ياري برسانند. آنچه در ادامه مي‌آيد برگزيده‌هاي تعدادي از نخستين يادداشت‌ها و مقالاتي است كه درباره‌ي اولين نمايش‌ها در جرايد ايران منتشر شده است.

نمايش مفتش
پریشب چنان‌که اعلان شده بود از طرف شرکت نمایش ایرانیان در تالار عمارت جدید پارک اتابک نمایش موعود به موقع تماشا گذاشته شد. حاضرین به چهارصد می‌رسیدند. بلیط‌ها از سه تومان شروع می‌شد. دو دسته موزیک ژاندارم و قزاق نیز در حیاط عمارت از سر شب مشغول بودند. تماشایی که باید داده شود، پیس «مفتش» است از اثر قلم نویسنده و شاعر روس گوگول. پیش از این‌که پرده بالا رود کنسرت شروع کرد.

پرده بالا می‌رود. آکترها شروع می‌کنند. مهارت آکترها خیلی مایه‌ی تحسین می‌شود. اروپایی‌هایی که در آن‌جا حاضر بودند از مهارت‌ یافتن آکترها در این مدت قلیل خیلی تعریف می‌کردند. به‌اندازه‌ای اعمال و اقوال ایشان طبیعی بود که هیچ نتوانستند فرقی تصور نمایند. در هر مرتبه که پرده می‌افتاد حاضرین دست‌کوبی‌های خیلی شایانی نموده، بسیار تمجید می‌نمودند.

مولف این نمایش، گوگول، که یکی از نویسندگان بزرگ محسوب می‌شود به‌اندازه‌ای قدرت قلم و وسعت فکر و اقتدار تصور در پنج پرده‌ی این تياتر ثابت و مبرهن کرده است که مثلش کمتر یافت می‌شود.

این نمایش ترس حکام و سایر مامورین دولتی را می‌نمایاند که به حکم «الخائن خائف» به محض اطلاع به رسیدن مفتش از طرف دولت چگونه دستپاچه شده و حتی از عصمت و ناموس خودشان هم دست می‌شویند که مبادا به گیر افتند. این اثر با قیمت روسی عواقب امر خیانت را ظاهر و مجسم داشته و می‌رساند که خیانت کردن نتیجه‌اش ترس از هر سروصدایی است.

بالاخره نمایش پس از اتمام پنج پرده تمام شده و در آخر تماشا یکی از آکترها بیان مقصد این شرکت را می‌نماید که مقصود آن است که بدین‌وسیله به همت مردم سرمایه حاضر نموده و مدرسه‌ی ایتامی تاسیس نمایند. حاضرین همه تحسین و دست‌کوبی نمودند.

ایران، ش ۲۲۰، ۲۳ جمادی‌الاول ۱۳۲۸


تربيت ناقص
نمایش این شب در تحت اسم تربیت ناقص داده شد و مثل این بود که مناسب حال ایران ترکیب شده است. موضوع این تياتر تربیت ناقص است که در ایران به اطفال داده می‌شود. جوانان با نداشتن تربیت ملی به اروپا می‌روند و در آن‌جا پس از چندی که در کوچه‌ها بی‌کار می‌گردند به ایران مراجعت نموده خود و خویشان‌شان را از این تربیت ناقص در زحمت می‌اندازند.

زبده نظام سرتیپ نهاوندی، شیرزادخان پسرش را از نهاوند برای تحصیل به تهران می‌فرستد. پس از چند ماه توقف در تهران، پسر بی‌اجازه‌ی پدر برای تحصیل علوم نظامی به اروپا می‌رود و کاغذی از آن‌جا به پدرش می‌نویسد که محتوی چندین لغت خارجه‌ي غیرمصطلح است. پدر بیچاره، ندیم‌الاشراف را برای ترجمه‌ي کاغذ دعوت می‌کند…

زبده نظام با یک روش مطلوب و یک لحن مناسب و حرکات موافق از عهده‌ی رل خویش برآمد. مثل این بود که این تياتر برای خاطر او ترکیب شده بود. ساده‌لوحی او همان‌قدر تعریف داشت که لهجه‌اش. زن زبده نظام برخلاف هیچ برای رل خویش حاضر نشده، صدایش با اطوار و گفتارش همه بی‌تناسب بود. ندیم‌الاشراف لهجه و گفتار چاپلوسان و مزاح‌گویان درباری را خوب اخذ کرده بود.

پرده‌ی اول خیلی جلو گذاشته شده بود و مناظر و مرایایش کافی نبود. مناظر و مرایای پرده‌ی دومی خیلی ناقص بود.

به‌واسطه‌ي روش یک‌رنگ و خستگی‌آور این نمایش و نداشتن گره‌گاه و بزنگاهی که جالب قلوب باشد، تماشاچیان اغلب پیش از ختم تياتر خسته شده بیرون رفتند. اگرچه ختم هم که شد مثل این بود که نشده باشد.

آفتاب، ش ۲۳۳، ۱۲ ذی‌القعده‌ی ۱۳۳۱

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی هفتادوچهارم، بهمن ۹۵ ببینید.

*‌‌‌ گزیده‌ی اسناد نمایش در ایران، به کوشش مسعود کوهستانی، سازمان اسناد ملی ایران: ۱۳۸۱.