جستار

نامه‌ای سرگشاده به ویکی‌پدیا برای اصلاح یك مدخل

در دوران سلطه‌ی شبكه‌های اجتماعی، ظاهرا دیگر داستان‌نویس هم مرجع تصمیم‌گیری درباره‌ی شخصیت‌ها و وقایع داستانش نیست تا جایی كه حتی نمی‌تواند اشتباه مصطلحی را كه درباره‌ی یكی از نوشته‌هایش بر زبان‌ها افتاده اصلاح كند. چاره چیست؟ در صورتی كه مسئله‌ای در داستان محل اختلاف شود چه كسی حرف آخر را می‌زند؟ مرجعی بالاتر از نویسنده هم وجود دارد؟
فیلیپ راث نامه‌ای به ویكی‌پدیا می‌نویسد تا اشتباهی را كه راجع به رمانش در آن‌جا ثبت شده اصلاح كند. نامه‌نگاری او راه به جایی نمی‌برد چون با قوانین ویكی‌پدیا همخوان نیست. آن‌ها جز نویسنده منبع دیگری می‌خواهند. فیلیپ راث كه دستش از همه‌جا كوتاه شده، ناچار در قالب نامه‌ای سرگشاده ماجرای پشت داستانش را توضیح می‌دهد تا خود خوانندگان قضاوت كنند.

من فیلیپ راث هستم. به‌دلیلی اخیرا برای اولین بار در ویکی‌پدیا مدخل «The Human Stain» (زنگارِ بشر) را خواندم که درباره‌ی رمان من نوشته شده است. توضیحات این مدخل آن‌قدر اشتباه است که تقاضا می‌کنم آن را حذف کنید. این مطالب حقیقت ندارند و از وراجی‌های شایعات ادبی به ویکی‌پدیا رسوخ کرده‌اند.

اخیرا به‌واسطه‌ی مشاور ادبی‌ام از ویکی‌پدیا خواستم توضیحات نادرست آن مدخل و دو مدخل دیگر را پاک کنند. مدیر ویکی‌پدیای انگلیسی با نامه‌ای به تاریخِ ۲۵ اوت به مشاورم نوشت که من، یعنی راث، منبع معتبری نیستم. مدیر ویکی‌پدیای انگلیسی نوشته بود: «حرف شما را می‌فهمم که نویسنده بیشترین صلاحیت را در مورد کار خودش دارد ولی ما منبع ثانوی می‌خواهیم.»
همین مسئله‌ انگیزه‌ی نوشتن این نامه‌ی سرگشاده شد. حالا که از مجاری معمول نمی‌شود آن نوشته‌ها را اصلاح کرد نمی‌دانم چه کار بکنم.

رمان من «زنگارِ بشر» در آن مدخل این‌طور توصیف شده: «گفته می‌شود که این داستان از زندگی آناتول برویاردِ نویسنده الهام گرفته شده است.» (عبارت «گفته می‌شود» هم تازگی‌ها از طریق امکان ویرایش گروهی ویکی‌پدیا اصلاح و افزوده شده است اما اشتباه اصلی به قوت خودش باقی است.)

مدعای بالا واقعیت ندارد و قابل اثبات نیست. زنگارِ بشر از اتفاق ناگواری در زندگی دوستم ملوین تامین، که بیش از سی سال استاد جامعه‌شناسی دانشگاه پرینستون بود، الهام گرفته شده است. ملوین که در همه‌ی مسائل کوچک و بزرگ آدم بسیار دقیقی بود، روزی از روزهای پاییز ۱۹۵۸ موقع حضور و غیاب در یکی از کلاس‌های جامعه‌شناسی متوجه می‌شود که دو نفر از دانشجویان او یک بار هم در کلاس حضور نداشته‌اند و حالا هم که اواسط ترم است لااقل نیامده‌اند دلیل غیبت‌شان را برای او توضیح بدهند.

ملوین بعد از حضور و غیاب، از دانشجوها می‌پرسد: «کسی این‌ها رو می‌شناسه؟ این‌ها آدم‌های واقعی‌ان یا جزو اشباحن؟» این سوال‌ها بدبختانه دقیقا همان سوال‌هایی هستند که کولمان سیلک، شخصیت اصلی داستان زنگار بشر، در کلاس ممتاز آتنا کالجِ ماساچوست از دانشجوهایش می‌پرسد.

مقامات دانشگاه فورا ملوین را احضار می‌کنند تا دلیل استفاده‌اش از کلمه‌ی «اشباح» را توضیح بدهد، چرا که آن دو دانشجوی غایب به طور کاملا اتفاقی سیاهپوست از آب درمی‌آیند و کلمه‌ی اشباح یک وقتی در آمریکا عنوان تحقیرآمیزی بوده برای سیاهپوست‌ها، البته کمی ملایم‌تر از کاکاسیاه ولی به هر صورت تحقیرآمیز بود. چند ماه بعد یک گروه تحقیق و تفحص تشکیل شد و در نهایت حکم داد که پروفسور تامین ـ مثل پروفسور سیلک در داستان زنگارِ بشر ـ بی‌گناه است به‌شرطی‌که چند تعهدنامه‌ی مفصل بنویسد و از اتهام آزار کلامی تبرئه بجوید.

وقتی ماجرای ملوین با انتشار پژوهش اجتماعی خلاق خودش در سال ۱۹۵۹ «لغو تبعیض نژادی: مقاومت و آمادگی» و پژوهشی دیگر در سال ۱۹۶۷ «لایه‌بندی اجتماعی: اَشکال و کارکردهای بی‌عدالتی» ـ که خیلی زود به متن اجتماعی استانداردی تبدیل شد ـ در سطح کشور پراکنده شد، هزاران انتقاد جدی و طنزآمیز را به دنبال داشت. از این گذشته ملوین قبل از آمدن به پرینستون، در دیترویت مدیر کمیسیون مایور در زمینه‌ی روابط نژادی بود. در سال ۱۹۹۵، توضیحات مطلبی که به مناسبت درگذشت او در نیویورک‌تایمز منتشر شده بود چنین بود: «ملوین ام تامین، ۷۵ ساله، متخصص در روابط نژادی.»

وقتی‌که قدرت‌های وقت بی‌دلیل می‌خواستند پروفسور تامین را از جایگاه ممتاز دانشگاهی‌اش پایین بکشند، دیگر هیچ‌یک از سوابق و فعالیت‌هایش کمک‌حالش نشدند، البته پروفسور سیلک در داستان زنگار بشر تنزیل جایگاه یافت.

همین مسئله الهام‌بخش من برای نوشتن زنگار بشر شد: نه آن ماجرایی که احتمالا در زندگی ‌شخصیت ادبی جهانی، آناتول برویارد، در منهتن اتفاق افتاده یا نیفتاده، بلکه دقیقا همان چیزی که در زندگی پروفسور ملوین تامین در شصت‌مایلی جنوب منهتن در شهر دانشگاهی پرینستون، نیوجرسی، اتفاق افتاده است. یعنی همان‌جایی که در دوره‌ی اقامتم در پرینستون در اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰ به‌عنوان نویسنده‌ی مقیم، ملوین، همسرش سیلویا و دو پسرشان را ملاقات کردم.

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی هفتادونهم، مرداد ۹۶ ببینید.

*‌‌‌‌اين متن با عنوان An Open Letter to Wikipedia در تاريخ ۶ سپتامبر ۲۰۱۲ در نيويوركر منتشر شده است.