گاهی یكجور رابطهی عشق و نفرت با الگویمان داریم، از طرفی دوست داریم شبیهش شویم و از طرفی بهخاطر احساس حقارتی كه در برابرش داریم، از او متنفریم. جنیفر ایگان، برندهی جایزهی پولیتزر، در این روایت از اتفاقی میگوید كه به او كمك كرد جای خودش را روی این طیف پیدا كند.
یک روز در فوریهی ۱۹۸۸، از ایستگاه مترو در خیابان لگزینگتون بیرون آمدم و دیدم خیابان ۶۸ شرقی، جایی که اخیرا بهعنوان منشی خصوصی یک کنتس مشغول به کار شده بودم، پر از ماشینهای آتشنشانی شده و هوا بوی گند دود میدهد. خواستم وارد خیابان شوم که یکی از آتشنشانها جلویم را گرفت و گفت: «خیابون بسته شده.» بعد، از میان نردبانهای تاشو و قرنیزهای خیس از آب، کلهای که با فشار و زور از پنجرهی آپارتمان بزرگی مربوط به پیش از جنگ جهانی دوم بیرون آمده بود توجهم را جلب کرد. صدای کلفتی به گوش من و آتشنشان رسید: «بذارید رد شه. منشیمه.»
بیستوپنج سالم بود، پاییز قبلی به امید نویسنده شدن به نیویورک آمده بودم. تا وقتی كه سروكارم به کنتس افتاد، شغلهای موقت زیادی را تجربه كرده بودم، برای همین میدانستم چقدر خوشبختم که شغل پارهوقتی پیدا کردهام كه هم از گرسنگی نمیمیرم و هم از عهدهی اجارهی استودیویی در طبقهی پنجم یک ساختمان بدون آسانسور برمیآیم.
منشی خصوصی کنتس شدن یعنی از جهاتی مثل خودش شدن. هر روز ساعت یک بعدازظهر، زمانی که وارد راهروی ورودی کوچک مرمریاش میشدم و دعوتنامههای نقشبرجستهی مقامات اروپایی بركنارشده را روی میزش میدیدم، از مسیر زندگی شخصیام بیشتر فاصله میگرفتم. درهای راهروی ورودی به یک نشیمن، یک غذاخوری و یک اتاق مهمان باز میشدند. دیوارهای اتاق مهمان از مرمر رگهدار بود، با میزهایی پوشیده با رومیزیهای گلدوزیشده که روی هرکدام پر از عتیقه بود. از میان اینهمه زرقوبرق و از در کوچکی ناگهان وارد آشپزخانهای بیرنگورو میشدی و بعد از آن یک اتاقخواب باریک که فقط برای تخت دونفرهای که کنتس رویش میخوابید جا داشت. کنتس بهتازگی بیوه شده بود. او نویسندهای متولد آمریکا بود و خودش اسم نوشتههایش را گذاشته بود «حقایق غیرواقعی»: داستانهایی شاخوبرگ دادهشده با تجربیاتش در زمانی که نمایندهی اُ.اس.اس در جنگ جهانی دوم و بعد از آن نمایندهی سی.آی.اِی بود. او واقعا زیبا بود و رفتاری ركوراست و بیپرده داشت. همسرش یک کنت اسپانیایی بود و بیشتر جوانیاش را در اسپانیا گذرانده بود. سالوادور دالی رفیقش بود.
ادامهی این زندگینگاره را میتوانید در شمارهی هشتادودوم، آبان ۹۶ ببینید.
این روایت با عنوان The Countess’s Private Secretary ژوئن ۲۰۱۷ در نشریهی نیویورکر منتشر شده است.