در زمینه روشن

عکس: نوید ریحانی

یک خاطره

چهار قاب از چادر گل‌دار

زن كار خاصي نمي‌كند،‌ چادر سفيد گل‌دارش را انداخته روي سرش و حياطِ پرعشقه را ‌تا وروديِ ساختمان مي‌پيمايد. زن كار خاصي نمي‌كند اما مي‌بينيد عكس چه هول و دل‌شوره‌اي دارد؟

قبول. زن تنهاست، حياط با آن عشقه‌ها و موزاييك‌ها كمي مرموز است و ساختمان، كهنه و نمور مي‌نمايد اما در همين فضا اگر چادرِ زن را مشكي كنيد، تصوير رسمي‌تر و امن‌تر مي‌شود. چادرِ گل‌دار زير آسمان بوي تعليق مي‌دهد. لباسِ داخل خانه است، خواه سر سجاده باشد خواه پيش مهمان، اما دمِ دست بودن و سادگيِ پوشيدنش آن را به لباسِ لحظه‌هاي اضطرار هم تبديل مي‌كند، به مرز لرزان اندروني و بيروني. همين است كه زنِ تصوير بدون نياز به هيچ قرينه‌ي ديگري با خودش داستان مي‌آورد و عكس را در دنياي خيال، شاخ‌ و برگ مي‌دهد: دم‌پايي‌هاي زنانه‌اش را مي‌بينيد؟ (فرصت كفش پوشيدن نداشته است) و تلاشش را در هر چندقدم براي اين‌كه چادر را روي سر و دور تنش نگه‌دارد؟ (لباسش مناسب بيرون نيست)و سراسيمه بودنش را از شوق يا هراس؟ نيروي روايتِ يك تكه‌پارچه را احساس مي‌كنيد؟ شايد چيز غيرمنتظره‌اي ناگهان وارد حريم ذهن و زندگي‌اش شده است (يك خبر؟ يك اتفاق؟ يك احساس؟) چيزي كه به هر دليل در ظرف روح يك‌نفر نمي‌گنجيده است. چيزي كه بايد كس ديگري را در آن شريك مي‌كرده است. براي همين از خانه بيرون زده و مي‌دانيم كه مقصدش جاي دوري نيست. در مرز لرزان ميان خانه و كوچه، چادرِ گل‌دار، بردِ محدودي دارد.

و چه عجيب است كه همه‌ي اين‌ها، اين‌طرف مرز، در سكون و خلوت اندروني هم می‌تواند معنا پيدا كند: تنهايي، انتظار، اضطرار، سرريز روح. شاید اين‌ها حس‌وحال غالب‌ كسي است كه نيايش را جست‌وجو مي‌كند. كسي كه در پناهِ نازكِ گل‌دار، به پيش رويش، به دوردست خيره مي‌شود.

در زمینه روشن
عکس: نوید ریحانی

ادامه‌ی این مجموعه‌ی تصویری را می‌توانید در شماره‌ی بیست‌وششم، مرداد ۹۲ بخوانید.

۲ دیدگاه در پاسخ به «در زمینه روشن»

  1. حسین -

    اولین بار که عکس را دیدم، اضطرار در آن ندیدم
    آرامش بود تنها
    یک آرامش از اینکه مثلاً مهمان‌هایم رسیده‌اند
    همین

  2. محسن -

    سلام
    بعد از خوندن این مطلب به همه چادرهای رنگی اطرافم حساس شدم
    اتفاقا من یه جورایی از همه شون میترسم:)
    اما خب نه از جنس ترسی که سروش صحت روایت میکنه!!