عقدنامه عنوانی کلی است بر نوشتهای که معاملهای را اثبات میکند اما به تواتر در فارسی سندی شده بینِ مرد و زنی که ازدواج کردهاند. عقدنامهنویسها توسنِ قلم را در وادی حمد و ثنای خداوند تا ذکر آلاف و الوف خانوادهی عروس و داماد میتازاندند و قلم را شهیدِ زبانبازی میکردند. این سند عبارتهای کلیشهایِ رایجی دارد دربرگیرندهی اینکه در کدام تاریخ، صبیهی کی به عقدِ کی درآمده و چقدر مهر کردهاند و چه تعهداتی برعهدهی داماد است. در میانِ اینهمه جملههای تکراری و بسیارگفته و شنیده، جای خلاقیت بسیار تنگ میشد اما عقدنامهنویسها از پا نمینشستند. همهچیزِ عقدنامه معلوم بود اما هر عقدنامهنویس لمحهای از سواد و کلمهشناسی و نکتهسنجیاش را در خطوطِ عقدنامه ثبت میکرد. «سروری که اگر نافهی تقدیر ازلی حامل لیلای حدوثش نمیبود، عاشقی جبروت عالم به معشوقهی سلمای قدوم مربوط نمیگردید.»
عقدنامهها محل تجلیِ هنرِ مردمی هم بودند. بسته به وسعِ داماد، پیشانیِ عقدنامه ترنج میکشیدند، مذهب و مرصع میشد و بین خطها را طلاانداز میکردند. طرحِ عقدنامههای امروز هم باسمهی همین هنرورزیهای مردمی است، البته بدونِ