بیشک کسانی مثل همینگوی یا ترومن کاپوتی اگر شخصیتهایی رسانهای نبودند، آثارشان سطحبالاتر بود. باید بین کار و زندگی یکی را انتخاب کرد. مساله فقط این نیست که میخواهید مصاحبه کنید و دربارهی خودتان حرف بزنید یا نه؛ مساله این است که چقدر در اجتماع -به معنای عوامانهی کلمه- زندگی میکنید و ساعتهای زیادی از عمرتان را صرف بلاهتهایی میکنید که بهنظر خودتان و باقیِ مردم، جذاب بهنظر میرسند.
یکبار کسی از پیکاسو پرسید که چرا هیچوقت به خارج سفر نکرده است. پیکاسو از اسپانیا به پاریس رفت و بعد هم به جنوب فرانسه نقلمکان کرد اما هیچموقع جای دیگری نرفت. به او گفت: «من در ذهنم سفر میکنم.» فکر میکنم اینها انتخابهایی هستند که پیشِ روی آدم وجود دارند و وقتی جواناید، ممکن است متوجهشان نشوید، شاید نباید هم بشوید اما بعدتر اگر بخواهید پایتان را از حد یک اثرِ صرفا خوب و امیدوارکننده فراتر بگذارید و به خطرپذیری و رضایتی حقیقی برسید که در بسیاری از آثار وجود دارد، ناچارید در خانه بمانید.
* این نوشته بریدهای است از مصاحبهی جانات کات با سوزان سانتاگ که در شمارهی اوت ۲۰۱۳ مجلهی هارپرز منتشر شده است.