شايان ذکر

روح‌اله گیتی‌نژاد

دساتیر

قسمت هفتم

دساتیر یا فرهنگ خیالی کلمات، تلاشی است برای آشنایی‌زدایی از ترکیب‌هایی که همیشه در عبارت‌ها و جمله‌هایی خاص نگاه‌شان کرده‌ایم؛ مثلا کلمه‌های «بدک» و «ول‌کن معامله» که احتمالا جز در کنار فعل‌های منفی دیده نشده‌اند یا ترکیب‌هایی مانند «آبستن حوادث» و «اضافه بر سازمان». در این بخش، سعی می‌کنیم تصور کنیم که اگر قرار بود این ترکیب‌ها در فرهنگ‌های لغت آورده شوند، به چه شکلی می‌آمدند و داستان ساخته‌شدن‌شان چه بود. شایان ذکر است که برای بار هفتم یادآوری کنیم تمام مدخل‌هایی که در این ستون نوشته می‌شوند، خیالی و جعلی‌اند و تلاش برای سر درآوردن از معنای بیت‌های شاهدمثال هم بیهوده خواهد بود.
برای دیدن فهرست مدخل‌هایی که تا کنون برای دساتیر نوشته شده‌اند، می‌توانید به شماره‌ی تیرماه ۲۹ مراجعه کنید، البته به اضافه‌ی چهار مدخل شماره‌ی شهریور یعنی «جایی بودن»، «درست‌بشو»، «خیس خالی» و «مصدع اوقات».

شایان ذکر

[نِ ذِ] (اِ خ)

شایان ذاکری ابیانه (معاصر). در مدرسه به دلیل مشابهتِ اسمی‌اش با یکی دیگر از دانش‌آموزان، به شایان ذکر (به سکونِ نون) مشهور شد تا هنگام صدا کردن باهم اشتباه نشوند. گفته شده که این تغییر نام، پس از این بوده است که دبیر ادبیات به ویژگی سبکی متون بعضی از دوره‌ها اشاره کرده که در آن‌ها یای مصدری فارسی به صفت‌های عربی می‌چسبیده است (برای نمونه به جای اخلاص از مُخلصی استفاده می‌شده). طی این قیاسِ مع‌الفارق، باقیِ دانش‌آموزان واژه‌ی ذاکری را با مهندسیِ معکوس به «ذکر» تغییر دادند و کلام‌های موزونی را نیز ‌برای تثبیتِ و تحمیل این نام در ذهن هم‌شاگردی‌ها ابداع کردند.

ذاکری در دوران دبستان، جزو معدود کسانی بود که در روز چهاردهم فروردین لباس‌های نویش را می‌پوشید. او ادعا می‌کرد که تمام این لباس‌ها را خاله‌ها و عموهایش که در خارج زندگی می‌کنند برایش به سوغات آورده‌اند. وی هم‌چنین قصه‌هایی عجیب تعریف می‌کرد درباره‌ی اسباب‌بازی اژدهای سه‌سر و خارج شدن آتش واقعی از دهان آن، استفاده از کوسه به‌جای ماهی قرمز در سفره‌ی هفت‌سین خانه‌شان، داشتن تلسکوپی قوی که با آن موفق به مشاهده‌ی موجودات فضایی شده و این‌که اعضای خانواده‌شان در ظروف سیمین و زرین می‌خورند و می‌آشامند. در درس جغرافیا هرگاه نامی از کشوری بیگانه برده می‌شد، شایان ذاکری ادعا می‌کرد که عید همان سال برای مسافرت به آن‌جا رفته بوده‌اند. در بقیه‌ی دروس نیز همواره افسانه‌ای از خودش (در موارد باورپذیرتر) یا نوه‌ی عموی پدرش (در موارد باورناپذیرتر) برای تعریف کردن داشت؛ مانند رسیدن نسب‌شان به حافظ شیرازی (در درس ادبیات)، رفت‌وآمد خانوادگی جدش با تنها پادشاه خوش‌نام کتاب تاریخ یعنی کریم‌خان زند و مواردی از این دست. ذاکری پروتاگونیست تمام داستان‌هایی بود که تعریف می‌کرد و به کمک همین حربه تا مدت‌ها در میان دانش‌آموزان شخصیتی مرموز شناخته می‌شد. با گسترش آگاهی‌های اجتماعی در دهه‌ی اخیر، صحت بسیاری از ادعاهای ذاکری مورد تردید هم‌شاگردی‌ها قرار گرفت. به‌تدریج ذاکری تبدیل به موضوع شوخی و خنده‌ی تمام مدرسه شد. ابتدا هنگامی که در بحث، موضوعی نامعمول مطرح می‌شد، همه برای خنده می‌گفتند: «شایان ذکر است که این کار را کرده است.» هرچه می‌گذشت، شایان ذکر غلوهایش را بیشتر می‌کرد و از آن سمت، هم‌شاگردی‌ها این جمله را در موارد پیش‌پاافتاده‌تری مطرح می‌کردند، به‌این‌ترتیب که در میان بحث‌شان گاهی به‌شکل ناخودآگاه پیش از جمله‌ای کاملا بدیهی عبارت «شایان ذکر است که» را اضافه می‌کردند.

اخیرا عده‌ای از پژوهش‌گران این احتمال را مطرح کرده‌اند که شایان ذاکری ابیانه، درواقع قربانیِ هم‌نام خودش در مدرسه (بدون پسوند در نام خانوادگی) شده، چرا که برای تفکیک نام این دونفر کافی بوده اولی را با پسوند نامش صدا کنند. به‌نظر می‌رسد شایان ذاکری بدون پسوند، فعالیت‌هایش را در پوشش نام شایان ذاکری ابیانه انجام می‌داده و با دست بردن در تاریخ بی‌صاحب، با بی‌انصافی تمام او را به‌جای خودش بر سرزبان‌ها انداخته است.

ما عاجزیم و الکن در حل این معما
شایان ذکرست که این نکته کرده پیدا
(ر. لا ادری)

متن کامل این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی بیست‌ونهم، آبان ۱۳۹۲ بخوانید.