واحد سیار

مسعود فروتن مقابل واحد سیار - ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

روایت

مسعود فروتن مضطرب و نگران در یک صبح سرد زمستانی رفته بود که تاریخ را ثبت کند. تاریخی که قرار بود مردم هیجان‌زده شاهد لحظه‌به‌لحظه‌ی آن باشند اما یک اتفاق پیش‌بینی‌نشده همه‌چیز را تغییر داد و منجر به تصمیمی شد که هرچند آ‌ن‌موقع در ظاهر کوچک به‌نظر می‌رسید اما تاثیرش تا سال‌ها در خاطر نگارنده با رضایت تکرار می‌شود.

چند تقه به در اتاق خواب خورد. سیروس، دوست تصویربردارم پشت در اتاق با ایما و اشاره به‌ام فهماند که تا نیم‌ساعت دیگر باید از خانه خارج شویم. شب قبلش تا دیروقت درباره‌ی اتفاق‌هایی که ممکن بود بیفتند، حرف می‌زدیم. خوابم نمی‌برد. فکر می‌کردم فردا قرار است تاریخ نوشته شود و من یکی از هزاران‌نفری هستم که در ‌ثبت تصویرِ آن روز نقش خواهم داشت. اضطرابِ این‌که چه پیش خواهد آمد و ‌غیرقابل پیش‌بینی بودنِ رخدادها، خواب از چشمم گرفته بود. لباس‌هایم را از شب قبل روی صندلی اتاق پذیرایی آماده گذاشته بودم. به ساعتم نگاه کردم. حکومت نظامی تمام شده بود. ساعت شش صبح روز دوازدهم بهمن بود.

شاه رفته بود و همه منتظر آمدن امام بودند. با این‌که دولت بختیار فرودگاه مهرآباد را بسته بود اما ما منتظر و آماده‌ی استقبال از امام، تا آخرین لحظه‌های باقی‌مانده‌ی حکومت نظامی در تلویزیون می‌ماندیم و حتی شب‌های نزدیک ورود ‌امام، در همان ساختمان و روی مبل‌های سالن می‌خوابیدیم.

عصر روز قبل محمود فلاح که مسؤول واحد رپرتاژ بود، خبر داد که «فردا صبح امام در تهران است.» به‌سرعت جمع شده بودیم. فلاح گفت با هر دلیل و بهانه‌ای که می‌توانیم جور کنیم، باید آن شب سه واحد سیار از ساختمان تلویزیون و از مقابل سربازان گارد خارج کنیم؛ یک واحد برای استقرار در فرودگاه، دومین واحد برای حضور در بهشت‌زهرا و نزدیک محل سخنرانی امام و سومین واحد که به ژنراتور برق مجهز می‌شد، از فرودگاه تا بهشت‌زهرا را پوشش ‌می‌داد. برای هر واحد یک یا دونفر مسؤول فنی، کارگر فنی، صدابردار، تصویربردار، گزارش‌گر و کارگردان انتخاب شدند که مبنایش میزان فعالیت و سابقه‌ی انقلابی‌شان بود. من برای کارگردانی واحد سیاری انتخاب شدم که در حرکت از فرودگاه تا بهشت‌زهرا، عبور ماشین امام و استقبال مردم را پوشش تصویری می‌داد.
 

متن کامل این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی چهل‌ویک، بهمن ۱۳۹۲ بخوانید.