شهریور در خاطرات جمعی ما، ماه بیم و امید است، ماهی که دلهره و دلخوشی را یکجا دارد. دوسومِ چوبخط تعطیلات تابستانی خط خورده، اما شیرینترین بخش هنوز پیشِرویمان است؛ سفرهای خاطرهانگیز تابستانی که در شهریور به اوج میرسند. یکماه فرصت داریم تا از باقیماندهی روزهای بلند تابستانی نهایت بهره را ببریم. یکجا بند نمیشویم و میزنیم به دل جاده و به تکاپو میافتیم تا همهی برنامههای زمین مانده و نقشهها و رویاهای ماجراجویانه را در همین فرصت پیش رو به نتیجه برسانیم.
داستان همراه ۳ را آماده کردیم تا توشهی سفرهای تابستانیتان باشد، توی ماشین در پیچوخم جادههای شمال، یا در قطاری به سمت جنوب یا سوار بر هواپیمایی عازم سفری آنسوی آبها، هرکجا که باشید دوازده داستان صوتی این مجموعه، همهجا همراهتان خواهندبود و اگر پای سفر ندارید یا امکان و فرصتش را، داستان همراه با دوازده قصهای که اینبار از نویسندگان آنسوی آبها انتخاب شدهاند، شما را با خود به سفر دور دنیا میبرد.
دربارهی این شماره:
یک به بهانهی تولید داستان همراه ۳، دربارهی داستانِ این شماره هم با دو متن به موضوع کتابهای صوتی میپرازد. تجربهای که رفتهرفته بین مخاطبان ادبیات جایش را باز کردهاست. نویسندگان این متنها، تجربهی شخصیشان را هم در جایگاه شنوندهی داستان صوتی و هم گویندهی آن بازگو و تحلیل کردهاند. دوست داریم شما هم تجربیات شخصیتان را از گوش کردن به مجموعه داستانهای همراه مجلهی داستان با ما در میان بگذارید. اینکه تجربهی خواندن یک داستان و گوش کردن به آن چقدر متفاوت است و هرکدام چه حسوحالی دارند و چه اثری به جا میگذارند. منتظر بازتابهای شما هستیم.
دو «هیچیک از وقایعی که نوشتهام یا بازگو کردهام به اندازهی داستانهایم حقیقی نیستند.» این گفتهی نادین گوردیمر، نویسندهی برندهی جایزه نوبل ادبیات، بیش از هر تصویر دیگری بیانگر فضای داستانهای اوست. گوردیمر که ماه پیش در سن نودسالگی درگذشت، از نویسندگان و فعالان اجتماعی جنبشهای ضدنژادپرستی در آفریقای جنوبی بود. داستان «چند وجب خاک» در این شماره، نمونهای خواندنی از داستانهای اوست.
سه تاکنون پنج فراخوان «عکاسی برای داستان» در مجله اعلام شدهاست. نتایج این رقابت را معمولا در صفحات بخش داستان مجله منتشر میکردیم. از این شماره نتایج فراخوان عکاسی در وبلاگ مجله داستان به نشانی dastan.ourmag.ir/blog اعلام میشود تا فضای بیشتری برای انعکاس آثار شرکتکنندگان در اختیار داشتهباشیم.
چهار دو ماه از فراخوان «جایزه داستان تهران» سپری شده و در این مدت آثار بسیاری به دستمان رسیده که بررسی آنها را آغاز کردهایم. در دوماه باقیمانده، کماکان منتظر دریافت آثار شما مخاطبان و نویسندگان عزیز هستیم. برای اطلاع از ویژگیها و نحوهی ارسال آثار میتوانید به سایت جایزه داستان تهران به نشانی dastan.ourmag.ir/dastanetehran مراجعه کنید و یا صفحات پیشِرو را ببینید.
پنج از آغاز تابستان در چند بخش از مجله سرفصلهای جدیدی را آغاز کردیم. از میان این سرفصلها دو مورد هستند که بازتابهای شما نقش بهسزایی در نحوهی ادامهی آنها خواهند داشت: سرفصل نخست، صفحهی کارگاه رمان است که در بخش درباره داستان، علاقهمندان به نوشتن را با اصول و مراحل نگارش رمان آشنا میکند. محمدحسن شهسواری، نویسندهی این صفحات، در ارتباط نزدیک با تحریریهی مجله، هر شماره بازخوردهای مخاطبان به این سرفصل را دنبال میکند و در ادامهی این مباحث، پاسخگوی سوالات علاقهمندان خواهد بود.
سرفصل بعدی، داستان دنبالهدار «چهارپایه» است که این شماره قسمت سوم آن را در بخش «پایان خوش» میخوانید. ایدهپردازی طرح داستانی این مجموعه در تحریریهی مجله پیش میرود و بازخوردهای شما خوانندگان عزیز دربارهی فضا، لحن و شخصیتهای داستان، ما را کمک میکند که در ادامهی این مجموعه خطهای داستانی را به سلیقهی مخاطبان نزدیکتر کنیم.
شش پایان شهریور یادآور آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه کشور ماست. جنگ وقتی تحمیل میشود، مفاهیم زیادی را بازتعریف میکند. روح حماسه را در ملتی که مورد هجوم واقع شده بیدار میکند و موج عظیمی از وطندوستی و دفاع از ارزشها و آرمانها را در مردم یک سرزمین برمیانگیزد. شهریور ۵۹ که مرزهای ایران مورد هجوم ارتش عراق قرار گرفت، ایرانیان از سراسر این خاک و حتی از خارج از کشور به مناطق مرزی آمدند تا دوشادوش مردم مبارز خطههای مرزی، از میهن و آرمانهای اسلامیشان دفاع کنند. روایت «در فاصلهی دو گلوله» در بخش مستند، روایتی از زندگی مرزنشینانی است که در طول هشتسال دفاع مقدس در جنگی نابرابر زیر باران گلوله و موشک، در شهرهایشان زندگی را در جریان نگهداشتند و جوانمردانه ایستادند و حتی یک وجب از خاک سرزمینشان را به بیگانه ندادند.
جنگ وقتی تحمیل میشود، ایستادن و دفاعکردن کمترین حق ملتی است که مورد هجوم قرار میگیرد. حقی که سالهاست از ملت فلسطین دریغ شدهاست. فلسطینیان بیشماری دهههاست از بازگشت به کشورشان و دفاع از مرزوبومشان محروم شدهاند و بهاجبار سالهای زیادی را دور از وطن سپری کردهاند. روایت «بر ساحل رود اردن» از مرید برغوثی، شاعر فلسطینی روایتی از این زندگی غریبانه است.