گاه میرفتم سروقت چمدان پدرم و لباسهایی را که در نمایشها میپوشید تنم میکردم و به سبک خودم نقش او را بازی میکردم، حتی بعضی مونولوگهایش را تا حدی که از بر بودم تکرار میکردم. مردم صفحه میخریدند تا نمایشهای پدرم را بارها و بارها گوش کنند. بیشترشان را از بر کرده بودم. با اینکه زمان زیادی گذشته اگر سعی کنم یادم میآید.