تیر ۱۳۹۲
دل بردی از من به یغما
نامههايی که يغمای جندقی به سفارش علیاکبرخان دامغانی برای نامزد او مینوشت
اگر سایه شوم پیرامنت نیارَم گشت و اگر زلف گردم سر بر دامنت نیارَم سود. قصهی ما داستان کهربا و کاه است و افسانهی باران و گیاه. اگر کششی از آنسو نخیزد، کوشش من جز حسرت چه ثمر خواهد داد.
از هفت بچهبلبل یکی بلبل درمیآید. اینجایش را نمیفهمی که مثل من اصیلزاده را مادرزن گفتی زیِّ تو نیست، هرچه داماد ما هم بوده باشی باز باید زیِّ خود را بشناسی، از حد و سَدِ خود تجاوز نکنی. پا بهاندازهی گلیمت دراز کنی.
«ماجراهای کاپیتن اطراس» را میرزاحسنخان اعتمادالسلطنه ترجمه کرده و بهصورت داستان دنبالهدار در پاورقی روزنامهی ایران در ۱۳۲ شماره منتشر کرده است. این مجموعه اولین پاورقیای است که در روزنامههای ایران چاپ شده.
پس از بستهبندی و فرستادن آنها به قلهک، به مسکن تابستانی سفارت انگلیس رفتم و بسیار خوشوقت و آسودهخاطر شدم وقتی دیدم آنها را مهروموم کردهاند و جزو محمولهی سفارت گذاشتهاند.