وقتی سراغ داستانی میرویم،چه چیزی برایمان اولویت دارد، سوژه یا سبك. اُكری نویسنده و شاعر نیجریایی كوشیده با مقایسه میان نویسندگان آفریقایی و باقی دنیا پاسخی برای این پرسش بیابد. همینطور سعی میكند توضیح دهد چرا اغلب داستانهای داستاننویسان آفریقایی حول محور فقر و جنگ و استعمار و بردگی میگردد و چرا داستانهایی با سوژههایی اینقدر دردناك تنها برای مدتی كوتاه در ذهن خوانندگانشان میمانند.
از آنجا كه در روزگار پرمشقتی زندگی میكنیم، از نویسندهها انتظار داریم حال و هوای زمانه را منعكس كنند. مسئلهی اساسی آزادی است. هیچ ملتی نمیتواند بدون آزادی بزرگ یا خشنود باشد. هیچ ادبیاتی هم نمیتواند بدون آن درخشان باشد. پیشنیاز اصلی ادبیات آزادی است. اولین آزادی هم آزادی ذهنی است؛ چون میتوان در دنیا آزاد ولی در ذهن زندانی بود. چشمگیرترین نكته دربارهی ادبیات درخشان، قدرت آزادیای است كه در صفحات آن جاری است.
با این حال، اغلب درك نامتعارفی از نویسندههای سیاهپوست و آفریقایی وجود دارد. آنها تنها بهخاطر سوژههایشان مهماند. فلوبر را برای زیبایی میخوانیم، جویس را برای نوآوری، ویرجینیا وولف را برای شاعرانگیاش و جینآستین را برای روانشناسیاش ولی رمانهای نویسندههای سیاهپوست و آفریقایی بهخاطر بردهداری، استعمار، فقر، جنگهای داخلی، حبس و ختنهی زنان خوانده میشوند ـ در یك كلام، بهخاطر سوژههایی كه مشكلات آفریقا و سیاهپوستها را آنطور كه بقیهی دنیا میبینند منعكس میكنند. آنها با سوژههایشان تعریف میشوند.
از نویسندهی سیاهپوست و آفریقایی انتظار میرود در مورد چیزهای مشخصی بنویسد و اگر این كار را نكند، نویسندهی بیربطی به حساب میآید. این موضوع به ادبیات آفریقایی وزن میدهد ولی آن را دچار یكنواختی میكند. چه كسی دوست دارد مدام ادبیاتی پر از رنج و سختی را بخواند؟ مسلما خود آفریقاییها هم دلشان نمیخواهد؛ موفقیت آثار نسبتا سبكتر بین جمعیت كتابخوان آفریقا گواهی بر این نكته است. شاید فقط غربیها كه زندگیشان دور از چنین رنجی است، در چنین ادبیاتی جذابیت و جذبهی مقطعی مییابند اما این دیكتاتوريِ سوژه ممكن است خیلی راحت به تحریف و محدودیت بینجامد.
این واقعیتی عجیب است كه بهترین داستانهای كوتاه لزوما بهترین و عمیقترین سوژهها را ندارند. منظورم این است كه مهمترین جنبهی آنها سوژه نیست، بلكه سبك نگارششان است؛ سبك غیرمستقیمی كه بهواسطهی آن چیز مهمی را روشن میكنند. سوژهی ظاهریشان ممكن است بیاهمیت به نظر بیاید ولی با استفاده از آینهی غیرمستقیمِ هنر، سر از جاهای عمیق و فراموشنشدنی درمیآورد. سوژهی عمیق خیلی سرراست و مستقیم است. این مسئله جایی برای تخیل و زمینهی تفسیری ذهن باقی نمیگذارد. ادبیات درخشان تقریبا همیشه غیرمستقیم است.
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی هفتادوهشتم، تیر ۹۶ ببینید.
* ا اين جستار با عنوان A Mental Tyranny is Keeping Black Writers from Greatness 27 دسامبر ۲۰۱۴ در نشريهی گاردين منتشر شده است.