وقتی تلفن زنگ خورد، آقای آرمینیو نشسته بود جلوی میز و داشت فکر میکرد. بهترتیب فکر میکرد؛ به آمریکا، قارهی آمریکا نه کشور آمریکا، به سگهای تارتوف، به لولهکشها و دخترهای سوئدی، به بعضی غروبها که فقط از کرانهی دریا میشود دید، به انتخابات دورهای و آخر به تکه گوشت و سیبزمینیهایی که توی فر منتظرش بودند؛ تهماندهی غذاهای آمادهی سوپرمارکت.
اگر جواب داده بود، شاید یک گفتوگوی اینطوری راه میافتاد.
الو.
کیه؟
ادامهی این داستان را میتوانید در شمارهی هشتادونهم، تیر ۹۷ ببینید.
این داستان باعنوان Il telefono سال ۲۰۱۸ به سفارش مجلهی داستان نوشته شده و اولینبار به فارسی چاپ شده. ترجمهی داستان از زبان ایتالیایی انجام شده است.