اینجا کارخانهی روغن خروسنشان در جادهی ورامین است. جفتِ همان ساختمانِ سرِ خوش در خیابان آزادی که مال آدامس خروسنشان بود و حالا دانشگاه سوره شده. زمان را ببرید به سیوچندسال قبل و قوطیهای روغن را ببینید که روی نوارهای نقاله جلو میروند و در پایان خط، یک دیوار نقرهای بلند میسازند.
اینجا کارخانه است اما حس کارخانه ندارد، ریتم کارخانه ندارد. پیچ صدا را که باز کنید بیشتر از تلقتلقِ برخورد فلزها، صدای زمزمه و همهمهی آدم میآید. صدای کارگرهایی که ریل قوطیها نه مثل «خط تولید» که شبیه جوی آب از مقابلشان میگذرد. انگار که آمدهاند رخت بشویند یا آب بردارند. درپوشها را یکییکی روی قوطیهای پرشده میگذارند و عکاس هم که میآید خیلی آرام و خونسرد، خیلی طبیعی و خودمانی سرمیگردانند و به دوربین نگاه میکنند. نسبت میان این آدمها و این حجمهای یکشکل فلزی چیست؟ تعلق؟ وظیفه؟ محصولی که باید هر روز تعداد مشخصی از آن را ساخت یا سطح براقی که مثل آینه میشود روپوش و مقنعه را در آن مرتب کرد؟ عکسهای مهشید نوشیروانی قضاوتی نمیکنند. او نگاه آدمهای سرراست و ساده را ثبت کرده اما نگاههای سرراست و ساده، راحت با آدم حرف میزنند.
این عکسها بخشی از مجموعهی «کارگران کارخانه» است که نوشیروانی در فاصلهی سالهای ۵۷ تا ۵۹ گرفته و تعدادی از آنها بهتازگی و برای نخستینبار در تهران به نمایش درآمدند.
سایر عکسهای این مجموعه را میتوانید در شمارهی سیام، آذر ۱۳۹۲ بخوانید.