۱۹۴۸، آمریکا. بازیگر، کارگردان، کمدین، مجری تلویزیون و نویسنده. به‌عنوان مجری بارها برنده‌ی جایزه‌ی اِمی ‌شده است. در فیلم‌هایی مثل «تحلیلش کن» و «وقتی هری سلی را دید…» بازی کرده است. او پنج زندگی‌نگاره‌ی طنز هم نوشته است.

مرداد ۱۳۹۶

آیین همیشگی‌ام بود. دیالوگ‌هایم را در ذهنم مرور کردم ـ «با این شروع کن، برو سراغ اون» ـ و دکمه سردست‌های نقره‌ی پدرم را بستم. استرس داشتم و توده‌ای کوچک توی گلویم حس می‌کردم. مجری چنین برنامه‌ای بودن کار آسانی نیست.

اسفند ۱۳۹۴ و فروردین ۱۳۹۵

یک ماشین جدید خریدیم. هیجان‌زده‌ترین بچه‌ي کره‌‌ی زمین بودم. بالاخره یک ماشین جدید گرفته بودیم، حتی نمی‌دانستم مدلش چی است، بابا فقط پای تلفن گفت: «یه ماشین جدید خریدم. می‌خوام غافل‌گیرتون کنم. همه‌تون سر ساعت دوازده دم در خونه باشین تا ببینینش.» براي همين چند دقیقه قبل از ساعت دوازده ظهر همه‌مان ایستاده بودیم روی پله‌های خانه و داشتیم سعی می‌کردیم حدس بزنیم پدر چه ماشینی خریده.

بهمن ۱۳۹۳

سینما و تئاتر بخشی حیاتی از زندگی من‌اند و حالا هر بار که می‌روم فیلم یا نمایشی ببینم، چهار ستون بدنم می‌لرزد که نکند چرتم بگیرد. تا می‌نشینیم توی ماشین این نگرانی می‌آید سراغم: یعنی می‌توانم بیدار بمانم؟ یا جنیس می‌زند یکی دیگر از استخوان‌های دنده‌ام را می‌شکند؟ البته جنیس عمدا آن‌طور ناجور نمی‌زند اما برای آدمی به سن‌وسال من این رفتارها مصداق بارز سالمندآزاری است.