۱۳۵۶، تهران. مترجم و پژوهشگر. دکترای ادبیات روسی از دانشگاه ملی تاراس شفچنکو درکی‌یف، عضو هیات‌علمی دانشگاه تربیت‌مدرس و همکارِ بنیاد فرهنگ کاشان. گلکار «قلب سگی» اثر میخائیل بولگاکف، مجموعه‌داستان‌های «یادداشت‌های یک پزشک جوان» اثر میخائیل آفاناسیویچ، «عروسی» و «بازرس» از نیکالای گوگول و «تراژدی‌های کوچک» اثر آلکساندر پوشکین را به فارسی برگردانده است.

اسفند ۱۳۹۶ و فروردین ۱۳۹۷

پسرمان هنوز یک سالش هم نشده بود. همسرم برای مراقبت از او خانه‌نشین شده بود و من به هیچ شکل نمی‌توانستم شغلی دائمی پیدا کنم. در همه‌چیز صرفه‌جویی می‌کردیم ولی پولی که من از کارهای پاره‌وقت درمی‌آوردم، حتی کفاف اجاره‌ی خانه را هم نمی‌داد و در این اوضاع و احوال دو جشن تولد هم همزمان داشت نزدیک می‌شد: اول تولد پسرم و بعد همسرم.

آذر ۱۳۹۴

روایتی از بزرگ‌ترین سانحه‌ی اتمی غیرنظامی جهان

…ما تازه ازدواج کرده بودیم. هنوز وقتی بیرون قدم می‌زدیم و حتی وقتی به مغازه‌ای می‌رفتیم، دست همدیگر را می‌گرفتیم. به او می‌گفتم: «دوستت دارم» ولی هنوز نمی‌دانستم چقدر دوستش دارم… اصلا تصوری نداشتم… ما در خوابگاه ایستگاه آتش‌نشانی که او در آن کار می‌کرد، زندگی می‌کردیم.

فرجام کتاب‌خانه تورگنیف

آبان ۱۳۹۳

به بهانه‌ی بیست‌وچهارم آبان، روز کتاب و کتاب‌خوانی

افسر گفت که صندوق‌هایی چوبی را دیده بود که محتویات‌شان بیرون ریخته بود: کتاب‌های روسی، دست‌نوشته‌ها و نامه‌ها روی زمین پخش‌وپلا بودند. او چند نامه‌ی گورکی را از آن میان جدا کرده و هنگامی که روی یک برگه‌ی رنگ‌ورورفته امضای من به چشمش خورده بود، تصمیم گرفته بود آن را برای من تحفه بیاورد.