۱۹۶۲، آمریکا. نویسنده، نمايشنامهنويس و استاد دانشگاه در رشته نويسندگي خلاق. سابقهی همکاری با مجلاتی چون «نیویورکر» و «اُپرا» را دارد. او تاکنون پنج رمان و دو زندگینگاره نوشته است که زندگینگارههایش «Slow Motion» و «Devotion» از پرفروشترین کتابهای سال بودهاند.
تصور زایمان مرا میترسانْد. روی کاغذ، بیشک بچه میخواستم. همانقدر بچه میخواستم که میخواستم بروم دانشکدهی پزشکی یا در مراکش زندگی کنم یا از کلیمانجارو بالا بروم. معنیاش این است که زایمان برایم تجربهای دستنیافتنی مینمود. چیزی شبیه زیادهخواهی. این امر خواستهی عجیب و عمیقا جاهطلبانهای بود که برای آدمهای دیگر امکانپذیر است اما برای من نه.
نمیدانم اگر من در این دورانِ زندگی باصدایبلند به سنِ نویسندگی میرسیدم، به چه تبدیل میشدم. در یک حادثهی رانندگی در سال ۱۹۸۶، پدرم مرد و مادرم بدجوری آسیب دید. اگر آن زمان شبکههای اجتماعی در دسترسم بودند، آیا این اخبار را در فیسبوک میگذاشتم؟ آيا در صفِ پرواز به سمت خانه، برای پیروانِ مجازیام توییتش میکردم؟