تیر ۱۳۹۶

هواپیمایم عصر در نایروبی نشست. با مادرم در آپارتمان کوچکش شام خوردیم و تا نیمه‌شب گپ زدیم. بخشی از سال را این‌جا است چون همیشه عاشقِ طبیعت بوده و البته به‌خاطر برادرش، دایی سلیمان هم هست که چند ده سالی می‌شود در کنیا زندگی می‌کند.

‌ سفری به خانه

مرداد ۱۳۹۲

خانواده‌ام در ۱۹۷۹ یعنی سی‌سال پیش آن‌جا را ترک کرده بودند. شکاف عظیمی این مرد را از پسربچه‌ی هشت‌ساله‌ای که آن موقع بود جدا می‌کرد. هواپیما ‌می‌خواست از روی این شکاف عبور کند.