اینقدر مسافران خصوص بر جهازِ پیکن سوار کرده شده بودند که مسافران در جای خودها به آسایش خُفتوخیزکردن نمیتوانستند.
در تمام این مردم، ابدا حربهای نبود و احدی به این خیال نبود که تهیه از سابق نماید. حتی یک چاقو هم در پیش کسی نبود. فقط دو پارچهی احرام و یک تسبیح.
آبان ۱۳۸۹
بلاتشبیه گویا نوجوانی
روايتي از سفرنامه منظوم حجِ زوجه ميرزا خليلِ رقمنويس، زني از عهد صفوي
طوري كاروان را از همه آنچه داشته خالي ميكنند كه ديگر همه كاروان با هم يكي ميشوند چه آنكه در شهر خودش ارباب بوده چه آنكه درويش بوده، همه بيچيز ميشوند و مجبور ميشوند با پای پياده راه بيفتند به سمت مكه.