بهمن آن زندگیای بود که میریخت در مدرسه و ما را آدم دیگری میکرد. انقلابی میکرد. انقلاب نه به معنای امروزش که چیزی دور و تاریخی است. انقلاب به معنای بچههایی که خیال میکردند خودشان با کیسههای شن سنگر ساختهاند و توی جویها پناه گرفتهاند، خودشان صابون رنده کردهاند و کوکتل مولوتوف ساختهاند و تا صبح پلک روی پلک نگذاشتهاند و خیابانشان را حفظ کردهاند.
محمود فلاح گفت با هر دلیل و بهانهای که میتوانیم جور کنیم، باید آن شب سه واحد سیار از ساختمان تلویزیون و از مقابل سربازان گارد خارج کنیم؛ یک واحد برای استقرار در فرودگاه، دومین واحد برای حضور در بهشتزهرا و نزدیک محل سخنرانی امام و سومین واحد که به ژنراتور برق مجهز میشد، از فرودگاه تا بهشتزهرا را پوشش میداد.