۱۹۷۷، نیجریه. نویسنده و مدرس نویسندگی در دانشگاه‌های نیجریه و آمریکا. برنده‌ی جایزه‌ی اورنج برای رمان «نیمه‌ی یک خورشید طلایی» (۲۰۰۷). مجموعه‌داستان «چیزی که دور گردنت حلقه می‌زد» از او به فارسی ترجمه شده است.

مرداد ۱۳۹۴

مادرم بعدتر، بعد از آن که اتاق فیده در خوابگاه مجزای پسران در پشت خانه را نشانش داد، به ما گفت فیده از روستا آمده و هرگز تلفن یا اجاق‌گاز ندیده است. به همین خاطر همه‌مان کمکش می‌کنیم تا یاد بگیرد و جا بیفتد. من خیره و مسحور به فیده نگاه می‌کردم. خانه‌زاد قبلی‌مان که هفته‌ی پیش بعد از دزدیدن مقداری پول از اتاق مطالعه‌ی پدرم ما را ترک کرد، کاملا شهری بود.

میزها و مزه‌ها: سه روایت

دی ۱۳۹۳

نه ساله بودم. يونيفرم آبي و سفيد مدرسه‌ام را پوشيده بودم و سفت‌وسخت پشت ميز ناهارخوري نشسته بودم. روبه‌رويم مادرم نشسته بود. مي‌گفت مي‌خواهد غذاخوردنم را تماشا کند. هنوز هم نمي‌دانم کي به‌اش گفته بود از ناهار قبل از مدرسه فرار مي‌کنم.

کواليتي استريت

مهر ۱۳۹۲

بار اولي که به دانشگاه دخترش سر زده و ديده بود دانشجوها با دمپاييِ‌‌ حمام سر کلاس مي‌روند، بايد حواسش را جمع مي‌کرد. وقتي موضوع را به دخترش گفت، سوکن جواب داد: «اوه مامان، به‌خاطر هواي داغِ يک‌دفعه‌ايِ اين‌روزها همه صندل مي‌پوشند.»