۱۳۵۷، تهران. مترجم، مستندساز و فیلمنامه‌نویس. کارشناس ارشد تئاتر از دانشگاه تهران. او مجموعه‌شعرهای «یارم شبیه کالیفرنیاست»، «نبودنت» و «تو مشغول مردنت بودی» را به فارسی برگردانده است. مستندهای «گم‌گور» و «فالگوش» و فیلمنامه‌ی فیلم «ماما» از آثار او است.

خرداد ۱۳۹۷

دومین باری که بازی کردم با بزرگ‌ترها بود. آن‌قدرها باحال نبود، هرچند از نظر ذهنی پیچیده‌تر هم بود. شنیده‌ام که یک بار یک شاعر و شش نفر دیگر قتل در تاریکی را در خانه‌ای ییلاقی بازی کرده بودند و شاعره واقعا می‌خواسته یکی را بکشد. آخرسر طرف فقط به‌خاطر دخالت یک سگ که فرق خیال و واقعیت را نمی‌فهمیده، دست از کار کشیده.

اسفند ۱۳۹۶ و فروردین ۱۳۹۷

دوستم ساسو، که زن مهماندار بسیار دلنشینی است و بالای ابرها احساس امنیت بیشتری می‌کند تا روی زمین، به ترس من در پرواز قاه‌قاه می‌خندید و سعی می‌کرد به مدد آمارها آرامم کند. همان چیزها را که همه می‌دانند، به من ثابت می‌کرد. همین که سفر با هواپیما بسیار امن‌تر از سفر با خودرو و قایق و قطار و حتی دوچرخه یا اسکیت است.

مهر ۱۳۹۶

بعد از برگشتن به لندن، باید فکری برای مشکل بازگشتنم میان جمع کنم. با همه مواجه شوم، نگاه خیره‌ی روبرگردانده‌شان را از نو ببینم. این‌طور است و چاره‌ای هم ندارم. باید پسرانم را ببینم و آن‌ها هم مرا ببینند: می‌دانم چه در انتظارم است. تجربه دارم.

خرداد ۱۳۹۶

در ستايش داستان كوتاه

در این جستار جونو دیاز نویسنده‌ی آمریکایی که برای اولین رمانش برنده‌ی جایزه‌‌ی ادبی پولیتزر شده است از تغییر مسیرش به سمت نوشتن داستان‌کوتاه می‌گوید، از اهمیت نوشتن در این سبک و این‌که چطور توانسته در این قالب به بلوغ دوران نویسندگی‌اش برسد.

اسفند ۱۳۹۵ و فروردین ۱۳۹۶

حقیقت ماجرا این است که ته تهش من و گراسی‌یلا اراده‌ي لازم را نداریم و دل‌مان نمی‌آید نه بگوییم. همیشه سر راه مهمانی، در افکاری غم‌‌افزا،‌ تالماتی تلخ و احساس گناهی دردناک غوطه‌ور می‌شویم.‌ ولی به محض ورود به گردباد پرهیاهوی جماعت، صداها، چهره‌ها، لبخندها و لطیفه‌ها حس رنجش ِبودن در جایی علی‌رغم میل قلبی را پاک از یادمان می‌‌برند.