تیر۱۳۹۷

بهمن عبدی: قسمت اول

برای فصل اول این بخش که تا چند شماره‌ ادامه دارد سراغ بهمن عبدی رفته‌ایم. طراح و انیماتور باسابقه که روزهای کودکی‌ و جوانی‌مان را با آثارش در تلویزیون از عنوان‌بندی سریال درخانه تا آقای‌‌ایمنی و کاریکاتورهایش در مجله‌ی طنز و کاریکاتور و کیهان کاریکاتور جادو می‌کرد.

خرداد ۱۳۹۷

در دوره‌ی دبستان و حتی اوایل راهنمایی در تیم‌ فوتبال دهداری بازی می‌کردم و لباس ورزشی‌مان قرمز بود. عاشق این رنگ بودم و طرفدار پرسپولیس اما نمی‌توانستم به کسی بگویم. مگر می‌شد در آبادان طرفدار صنعت نفت نباشی؟

خرداد ۱۳۹۷

پدر دمغ، افسرده و دل‌مشغول سر میز حاضر می‌شود و شروع می‌کند به بازی کردن با غذایش؛ تصویری از نومیدی مطلق. بالاخره یکی از بچه‌ها داوطلب می‌شود: «به‌خاطر اردکِ توی انباریه، نه؟» می‌گوید: «نمی‌خوام حرفشو بزنم.» آن یکی قول می‌دهد: «به‌خدا امشب همه‌ی آشغال‌های تو ایوون رو جمع می‌کنم.» می‌گوید: «ولش کن.»

اردیبهشت ۱۳۹۷

سوال مهمی که در این‌جا باید طرح شود این نیست که آیا پدر و مادر باید بچه‌ها را با خودشان ببرند سفر یا بگذارند توی خانه. سوال این است که بهترین سن برای نبردن‌شان چه سنی است؟ جوابش این است: هرچه کوچک‌تر بهتر. آن‌ها که فکر می‌کنند می‌شود روی مسئولیت‌پذیری نوجوان‌ها حساب کرد به‌زودی از خواب غفلت بیدار خواهند شد.

اردیبهشت ۱۳۹۷

چند سال بعد از آن ماجرا و با ورودم به دبستان گونه‌ی زیست‌شناسی من مشخص شد؛ به دسته‌ی یکجانشینان و خیره‌شوندگان تعلق داشتم. گونه‌ای که کاری جز خیالبافی ندارند و تنها برای سه کار اصلی از سر جایشان بلند می‌شوند. در همه نوع آب و هوایی قادر به زیست هستند اما من مجبور بودم علاوه بر سه کار اصلی روزانه مدرسه هم بروم و مدرسه بزرگ‌ترین لطمه به جهان خیالبافی‌ام بود.

اسفند ۱۳۹۶ و فروردین ۱۳۹۷

چند ماه نقشه می‌ریزیم و از نان شب‌مان می‌زنیم و روز و شب را به کام خودمان زهرمار می‌کنیم که یک ماه عسل شیرین داشته باشیم. حالا این وسط اگر یک تازه عروس ماجراجو و یک تازه داماد مطیع، همان بعد عروسی تصمیم بگیرند و بروند ماه عسل، ماجرا چی می‌شود؟ تازه ماه عسل‌شان، سفر با ماشین و قطار و این‌ها نباشد و هیچ‌هایکی باشد چی؟