برگه‌ها بالا

خرداد ۱۳۹۳

خاطرات یک مراقب امتحان

گفت: «آقا ما تا دیشب شیفت بودیم. و خسته‌ایم. کمکمون کن.» درآمدم که مگر نمی‌خواهد پولی که از گرفتن مدرک و اضافه‌حقوق شغل آینده‌‌ سر سفره‌ی زن‌وبچه‌‌اش می‌گذارد حلال باشد؟

اين عيد سعيد باستانی

اسفند ۱۳۹۲ و فروردین ۱۳۹۳

سه‌روز در يك فروشگاه كارت‌پستال

سه‌روز از بهمن امسال، رفتيم به كارت‌پستال‌فروشي يساولي و از رهگذران خيابان خواستيم داخل بيايند، يك كارت به قصد هديه‌دادن انتخاب كنند و با آن عكس بگيرند. از آن‌ها كه قبول كردند، پرسيديم كارت را براي چه‌كسي برمي‌دارند و آيا چيزي هم روي آن مي‌نويسند؟

خانه‌بازی

دی ۱۳۹۲

زندگی کارگران مهاجر رومانی در روستاهای زادگاه‌شان

پيرمردها و پيرزن‌هاي باقي‌مانده، به ناظران ساختمان‌هاي نيمه‌تمام فرزندان‌شان تبديل شده‌اند. ساختمان‌هایی که صاحبانش صدها كيلومتر آن‌طرف‌تر در آلونك‌هاي ارزان‌قيمت زندگي می‌کنند تا هر يورو را براي هرچه باشكوه‌تر ساختن خانه‌ي زادگاه‌شان پس‌انداز كنند.

دست‌گاه

آذر ۱۳۹۲

عکس​های مهشید نوشیروانی از کارگران کارخانه در سال ۵۹

اين‌جا كارخانه است اما حس كارخانه ندارد، ريتم كارخانه ندارد. پيچ صدا را كه باز كنيد بيشتر از تلق‌تلقِ برخورد فلزها، صداي زمزمه و همهمه‌ي آدم مي‌آيد. صداي كارگرهايي كه ريل قوطي‌ها نه مثل «خط توليد» كه شبيه جوي آب از مقابل‌شان مي‌گذرد. انگار كه آمده‌اند رخت بشويند يا آب بردارند.

سفید مشق

مهر ۱۳۹۲

شش قاب از مدرسه نابينايان

پوست اهل وارسي ‌كردن است و به‌ترتيب پيش‌رفتن؛ يكي‌يكي، حرف‌به‌حرف. عوضش مثل چشم، سرسري‌گرفتن و تورق‌كردن بلد نيست. گول عكس‌ و رنگ‌ و فونت‌ را نمي‌خورد. حواسش به زرق‌وبرق صفحه‌ها پرت نمي‌شود. برای پوست، كلمه خودِ خودِ كلمه است.

آخرین دارایی‌ها

شهریور ۱۳۹۲

پيرزن‌ها و پيرمردهای محله‌ی دارا در شهر کلور

این خانه‌ها محل تولد و مرگ انسان‌هاي زيادي بوده‌اند اما مرگ انسان‌های اين عکس‌ها با پدران‌شان اندکی فرق دارد. مرگ این‌ها احتمالا آخرین مرگِ هر خانه است و بعد از آن، خانه هم رو به نيستي می‌رود.