برای آنها وجود یک بعدازظهر صاف و آسمان بدون ابر خیلی اهمیت دارد چون اگر نتوانند هلال ماه را در پشت ابرها مشاهده کنند باید یک روز دیگر را نیز روزه بگیرند. به همین علت است که جماعت نظارهکننده با چشمان باز و دقت فراوان در حالی که از ته دل آرزومند مشاهدهی ملکهی شب هستند، دیدگان را به سوی آسمان میدوزند.
حدود صدوپنجاه سال پیش کتابی منتشر شد با عنوان خاطرات مستر همفر: جاسوس بریتانیا در خاورمیانه که در آن ادعا شده بود این کتاب خاطرات یک انگلیسی است که اوایل قرن هجدهم میلادی به سرزمینهای اسلامی آمده تا برای دولت بریتانیا جاسوسی کند. حقیقت قضیه کاملا روشن نیست که آیا اساسا این کتاب ساختهوپرداختهی دیگران است یا اینکه واقعا جاسوسی با این نام و مشخصات وجود داشته و خاطراتش را ثبت کرده و با فاصلهی زیادی پس از مرگش منتشر شده است.
به یاد داشتم وقتی از شیراز میگذشتیم پیرمردی را دیده بودیم كه سرگرم تعمیر گچبریهای یكی از مسجدها بود. تصمیم گرفتیم به دنبال او برویم و سرانجام پیدایش كردیم. پاسخ او چنین بود: «افسوس كه یك پایم لب گور است. حتی نمیدانم آنقدر عمر میكنم همین كار را هم كه در دست دارم تمام كنم یا نه.»
يکی از کارهای جالب توجه بروگش صعود به قلهی دماوند است. او در بخشی از سفرنامهاش که در سال ۱۸۶۱ میلادی (۱۲۴۰ شمسی) در دو مجلد منتشر کرده، از اشتیاق شدیدش برای فتح این قله سخن میگوید و اينکه در نهایت به آرزویش میرسد.
تشكيل نظميه جديد در تحت رياست مستشاران سوئدي مخالف منافع عده زيادي از اشخاص با نفوذ پايتخت بود كه درصدد بهانه بودند تا احساسات خود را در موقع مناسب علني سازند. پس اندك اتفاق نامساعدي ممكن بود كه نايرهي غضب عمومي را فراهم سازد.
گفتند يك درويش هست كه خاك ميخورد. فرستادم، رفتند آوردندش. درويش مرد كثيف بدي بود. سن او هم فيمابين شصتوپنج الي هفتاد بود. اصلش هم مردم همدان است. صنعت او هم اين است كه خاك ميخورد. قريب دو سه سير خاك جلو روي ما خورد. ميگفت: «سابق، شبانهروزي پنج من خاك ميخوردم حالا كم كردهام، شبانهروزي يك من ميخورم.»
محبت شاه آنقدر زياد شده بود كه هرروز صبح بايد پيش او بروم تا مرا ببيند و لباس بپوشد. به مقتضاي كودكي بسيار بيادب بودم و ابدا ملاحظه و مراعات شاه را نميكردم، هرچه بيشتر بيادبي ميكردم بهنظر ميرسيد كه بيشتر مطبوع خاطر شاه است.
مدتی گذشت و یکصدتومان انعام مرا آجودان مخصوص ادا ننمود و حال اینکه بنده با استظهار این یکصدتومان، نامزد سابق خودم را که پدرم میخواست برایم بگیرد و زنپدر نگذاشت، از پدر و مادرش خواستگاری نمودم.
روضه بهانه و اصل مقصود انتشار تربيت و معلومات اسلامي در توده مردم بود. گذشته از منبر واعظها كه نصف بيشتر اوقات روضه را اشغال ميكرد، همان روضهخوانها و ذاكرين هم مطالبي براي مردم ميگفتند كه مايه پرورش افكار و اخلاق آنها بود.