حسين عليه السلام در ذي حُسم بايستاد و حمد خداي گفت و ثناي او كرد. سپس گفت: «كارها چنان شده كه ميبينيد، دنيا تغيير يافته و به زشتي گراييده. خير آن برفته و پيوسته بدتر شده و از آن ته ظرفي مانده و معاشي ناچيز. چون چراگاه كممايه. مگر نميبينيد كه به حق عمل نميكنند و از باطل نميمانند، حقا كه مؤمن بايد به ديدار خداي راغب باشد كه به نظر من، مرگ شهادت است و زندگي با ستمگران مايهي رنج.»
مهر نميآيد، آنقدر نميآيد تا روزهاي بلند سال تمام شوند و ميوههاي تابستانه همه از مزه ميافتند. مهر نميآيد تا جادهها از دشتها درياها كوهها برگردند و ما را هم هركجا باشيم به خانه برميگردانند. مهر كه ميآيد همه دوباره روي مبلهاي خانهي خودمان نشستهايم؛ توي آشپزخانهي خانهي خودمان چاي دم ميكنيم، پشت ميزهاي تحرير خودمان مينشينيم. مهر همينجور است. وقتي ميآيد همه را خانگي ميكند.
شهريور ماه شيريني است. گندمها را درو كردهاند. برنج را، جو را، كلزا را برداشت كردهاند. بادمجانها را فروختهاند، هندوانهها را، دستنبوها را. شهريور ماه آنهاست كه به زمين وصلاند. ماهي كه زمين مزد آنها را كه شخم زدهاند، وجين كردهاند، عرق ريختهاند ميدهد. و حالا وقتش رسيده كه اين مزد را در جيبشان بگذارند و روياهاشان را يكييكي از گنجه و صندوق و اشكاف بيرون بياورند و باد بدهند.
ماههای میانی، عصارهی هویت فصلهایشان هستند؛ اردیبهشت برای بهار، آبان برای پاییز، بهمن برای زمستان و مرداد برای تابستان. یک ماهی طول میکشد تا فصل تازه بساطش را درست و کامل پهن کند و دوباره جمع کردن این بساط هم خودش یک ماهی زمان میبرد. این وسط، ماه میانی فرصت حکمرانی ملوکانهي فصل است؛ گسیل کردن ابرها و بادها، سرکشی به گیاهها و درختها و بازی با خورشید، که کی و چطور از پهنهی آسمان عبور کند.
تابستان که میآید با خودش فراغ بال میآورد. حتی برای همهی آنهایی که سالهاست از درس و مدرسه و دانشگاه فارغ شدهاند، شروع تابستان هنوز یک شوق کودکانه را در دل بیدار میکند. شوق روزهای طولانی و پربرکت. روزها که طولانیتر میشوند عرض زندگیمان هم انگار بیشتر میشود. انگار مجال پیدا میکنیم به قفسهی زندگی روزمره، یک طبقه اضافه کنیم و رویش برای کارها و تفریحات کوچک و محبوبمان جا باز کنیم.
خرداد امسال پنج سال از روزی که نخستین شمارهی مجله داستان همشهری روی کیوسک آمد میگذرد. پنج سال استمرار در تولید منظم یک ماهنامهی ادبی و داستانیِ پرمخاطب، تجربهای است که جامعهی ادبی ایران در چند دههی اخیر کمتر شاهد آن بوده است. بیشک اصلیترین چالش تحریریهی مجله در طول این مدت حفظ کیفیت مجله و ارتقای مداوم فرم و محتوای آن بوده است.
آنگاه، چون دید که نه بر آن حالم که از برِ وی رفتم، پرسید که «یا محمّد، تو را چه افتاده است که چنین شدهای؟ مگر بترسیدهای؟» آنگاه، من حکایتِ حالِ خود بازگفتم. خدیجه مرا گفت «ای محمّد، دل خوش دار و بشارت باد تو را ــ که امید چنان میدارم که تو پیغامبرِ عالَمیانی و رسولِ آخرالزّمانی!»
شمارهي نوروزی ماهنامهي داستان را در ۴۰۸ صفحه به همراه دو هدیهي ویژه برایتان آماده کردهایم. هدیهي اول لوح فشردهي داستان همراه است که وعدهاش را در شمارهي بهمن داده بودیم. بعد از داستان همراهِ یک تا سه اینبار از تعدادی از نویسندگان «درباره زندگی» مجله دعوت کردیم تا زندگينگارههايشان را برای شما بخوانند.
شمارهی عید امسال در ۳۹۰ صفحه و به همراه لوح فشردهی داستان همراه ۴، به ياري خدا، نیمهی اسفندماه روی کیوسکها خواهد بود. چهارمین لوح داستان همراه، به مموآرها یا زندگینگارههای ایرانی اختصاص دارد و میتوانید در آن، منتخبی از روایتهای منتشر شده در بخش «دربارهی زندگی» مجلهی داستان را با صدای نویسندگانشان بشنوید.
به روال سال گذشته، شمارهي يلدا با یک هدیهی ویژه همراه است: کارت یادبودی با مطلعی از غزلیات حافظ كه قرار است فال شب یلدای شما باشد. همچنین با نرمافزار همافزا (واقعیت افزوده) میتوانید غزل فال تان را با صدای محمد صالح علا بشنوید.