آنوقتها فیلمنامهنویسی سخت نبود چون سوژهها و موضوعات مکرر نشده بودند. هر موضوع و مضمونی کموبیش و با اندکی درایت در آشناییزدایی در پرداخت میتوانست قابل مذاکره باشد. گرچه در این نوع قصهپردازی هر موضوع گفتهشده را میشود دوباره طرح کرد.
نوشتههای من در طول سالها گسترش مییابد. ابتدا با یادداشتهایی پراکنده سروکلهشان پیدا میشود، بعد با ایدهها کلنجار میروم و اصلاحشان میکنم، صداها، توصیفها. بعدکمی وقت تلف میکنم و در مراحل آخر،خیلی جدی پای کار مینشینم و سعی میکنم با استراحتهایی گاه و بیگاه هر روز یکی دو صفحه بنویسم.
در حقیقت، آدم موقع نوشتن، از نظر دیگران اطلاعی ندارد. نویسندهی صادق همیشه کارش را با جدیت انجام میدهد و در پایان کار میفهمد که دیگران دربارهی کارش چه فکر میکنند: بیعلاقهاند، شیفته شدهاند یا طور دیگری فکر میکنند اما نویسندهی وسواسی خیال میکند از همان اول کفر مخاطب را درآورده است و «آنها» تلافی خواهند كرد.
از آنجا که رنج کشیدن بخش ناگزیری از آدم بودن است، بخشی از دلیل ما برای رفتن سراغ هنر هم تجربهی رنج کشیدن است، در واقع میخواهیم یک نوع رنج نیابتی را تجربه کنیم، یک جور عمومیت دادن به رنج.
شرح صحنه اشتراک بین نویسنده و کارگردان است. باید با پلات و مضمون قصه و طبعا فضای قصه و تاریخیت قصه و شخصیتپردازی اشخاص قصه انطباق داشته باشد. زیادهگویی نکند. حوصلهسربر نباشد. نقش دیگران را به عهده نگیرد. شرح صحنه داستان کوتاه مستقل نیست.
قصه با یک ایده شروع میشود یا فکر یا مضمون یا پلاتی نصفونیمه اما شروع کردن یک قصه با فقط حسی از فضایی که دوست داری تجربهاش کنی خیلی ریسکپذیر است. خیلی زیاد.
اخیرا بهواسطهی مشاور ادبیام از ویکیپدیا خواستم توضیحات نادرست آن مدخل و دو مدخل دیگر را پاک کنند. مدیر ویکیپدیای انگلیسی با نامهای به تاریخِ ۲۵ اوت به مشاورم نوشت که من، یعنی راث، منبع معتبری نیستم. مدیر ویکیپدیای انگلیسی نوشته بود: «حرف شما را میفهمم که نویسنده بیشترین صلاحیت را در مورد کار خودش دارد ولی ما منبع ثانوی میخواهیم.»
بارنز، داستاننویس و منتقد انگلیسی و برندهی منبوكرز ۲۰۱۱ بهخاطر یازدهمین رمانش، دركِ یك پایان، در گفتوگوی زیر به پرسشهای بالا پاسخ میدهد. بارنز در خانوادهای فرهنگی زیر نظر پدر و مادری تربیت شده كه هر دو معلم زبان فرانسه بودهاند. برخی از رمانهای بارنز در سالهای اخیر به فارسی ترجمه شدهاند.
گاهی با ایده با فکری که زده به سرت لج کن، بگو نمینویسم بگو چرا باید بنویسم. دیگران نوشتن به اون خوبی من چرا باید بنویسم. اونوقت اگه دیدی یهجوریه که نمیتونی ننویسی یه خلاصه ازش دربیار ببین اصلا پلات (طرح، پیرنگ، بیرنگ) مایه دست میده. اگه پلات میده مضمون قابل عرضی هم میده اونوقت بنویس.
چون ریاضی میخواند باید بیشتر وقتش را با ریاضیات سر كند. ریاضیات ساده است ولی لاتین سخت است. در درس لاتین خیلی ضعیف است. سالهایی كه در مدرسهی كاتولیك درس میخواند، منطق نحوِ لاتین را در ذهنش جا انداخته؛ میتواند مثل سیسرون نثر باوقاری بنویسد اما ویرژیل و هوراس با آن نگارش آشفته و دایرهی لغات تهوعآور، او را گیج میكنند.